۳۹۳۸.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابن ابى سيف ـ: مروان، سخنرانى مى كرد و در حالى كه حسن عليه السلام نشسته بود ، در سخنرانى اش به على عليه السلام بد گفت .
[ امام] حسن عليه السلام فرمود : «واى بر تو، اى مروان! آيا اين فردى كه بدش را مى گويى ، بدترينِ مردم است؟!».
گفت : نه ، بلكه بهترينِ مردم است.
۸ / ۴
عبد الرحمان بن خالد بن وليد
۳۹۳۹.وقعة صفّينـ به نقل از شعبى ـ: روزى معاويه از صفّين ياد كرد ... عبد الرحمان بن خالد ابن وليد گفت : سوگند به خدا، روزى از روزگار ما را ديدى كه اژدهايى چون كوهى عظيم و بلند، ما را فرا گرفته بود و غبارى به پا كرده بود كه بين ما و افق را پوشانده بود و او بر اسب سياه چابك ، نشسته بود و با شمشير خود ، چون زدن به شتر بيگانه ، مى زد و دندان هايش را چون كمين كننده در بيشه ، براى جنگ نشان مى داد.
معاويه گفت : سوگند به خدا، او تلاش مى كرد و مى جنگيد ، در حمايت از خون هايى كه براى او يا عليه او ريخته مى شد.
[ راوى مى گويد :] مرادشان ، على عليه السلام بود.