۴۱۱۸. شرح نهج البلاغة : امّا بردبارى و گذشت ؛ او بردبارترينِ مردم در مقابل خطا ، و پرگذشتترين آنان در مقابل بدكردارىها بود و درستى گفتار ما در جريان جنگ جمل ، روشن شد . بر مروان بن حكم ـ كه دشمنترينِ مردم و كينه توزترينِ آنان با او بود ـ ، دست يافت و از او درگذشت .
عبد اللّه بن زبير ، در بين مردم ، آشكارا به او دشنام مىداد و در جنگ بصره ، سخنرانى كرد و گفت : على بن ابى طالب ، آن شخص رذل و پست ، به سويتان مىآيد ؛ و على عليه السلام مىفرمود : «زبير ، همواره يكى از ما اهل بيت بود تا آن كه عبد اللّه ، بزرگ شد» . على عليه السلام در جنگ جمل ، بر او دست يافت و او را اسير كرد ؛ امّا از وى درگذشت و فرمود : «برو ، ديگر تو را نبينم!» و جز اين ، چيزى نگفت .
و پس از جنگ جمل ، در مكّه به سعيد بن عاص ـ كه دشمن او بود ـ دست يافت . از او روى برگردانْد و چيزى به او نگفت .
و شما مىدانيد كه عايشه در كار او چه كرد ، امّا وقتى بر عايشه پيروز شد ، او را بزرگ داشت و او را به همراه بيست زن از زنان [ طايفه ] عبد القيس ـ در حالى كه [ همچون مردانْ ] عمامه بر سرشان نهاده بود و شمشير بر گردنشان حمايل كرده بود ـ به مدينه گسيل داشت .
عايشه در بين راه ، از على عليه السلام به گونهاى كه شايسته نبود ، ياد كرد و اظهار انزجار كرد و گفت: با مردان و سربازانش كه بر من گماشت، حرمت مرا از بين برد. هنگامى كه بهمدينه
رسيدند ، زنان ، عمامههاى خود را افكندند و به وى گفتند : ما همه زن هستيم .
بصريان با او جنگيدند و بهروى او و فرزندانش شمشير كشيدند ، به او ناسزا گفتند و او را لعن كردند ؛ امّا هنگامى كه بر آنان پيروز شد،شمشير از آنان برگرفتو جارچىاش در بين سپاه ، فرياد برآورد كه : «آگاه باشيد! هيچ فرارىاى را تعقيب نكنيد ، بر زخمخورده شمشير نكشيد ، اسير را نكشيد و هر كس شمشيرش را بر زمين نهد ، در امان است و هر كس به سپاه امامْ پناه آورد ، در امان است» ؛ و دارايىشان را نگرفت ، زن و فرزندانشان را اسير نكرد و از اموالشان چيزى به غنيمت برنداشت و اگر مىخواست ، همه اين كارها را انجام دهد ، انجام مىداد؛ ولى جز گذشت و بخشش ، انجام نداد و از سنّت پيامبر خدا در روز فتح مكّه ، پيروى كرد؛ چون پيامبر صلى الله عليه و آله هم در حالى كه كينهها سرد نشده و بدىها فراموش نشده بود ، گذشت كرد .