۱۰ / ۶۸
صغير اصفهانى ۱
۴۶ . صغير اصفهانى چنين مى گويد :
سِزَد روند مَه و مِهر در حجابْ امروز
كه زد ز برج ولايت ، سر آفتاب امروز
ز فيض پير خراباتيان گرفت از نو
جهان پير به خود ، رونق شباب امروز
زمانه تا به ابد چشم شاهد بختش
چو چشم آينه بيدار شد ز خواب امروز
گرفت دست مشيّت پىِ ظهور كمال
ز چهره شاهد مقصود را نقاب امروز
همه به وجد و سرورند خاص و عام امشب
همه به عيش و نشاط اند شيخ وشاب امروز
به اجتناب مِيم زاهد ار دهد فرمان
كنم ز بردن فرمانش اجتناب امروز
ز محتسب نكنم بيم و سر كنم مستى
كه شوق بسته به دل ، راهِ اضطراب امروز
ز كهكشان فكنم ريسمان به گردن چرخ
چو روزهاى دگر ، گر كند شتاب امروز
بگو به ساقى مجلس كه : خانه ات آباد!
خراب ساز مرا از شراب ناب امروز
بكوب پاى و بزن دست و مى به ساغر كن
به بانگ بَربَط و با نغمه رَباب امروز
كه ريخت ساقى رحمت به بزم خُمّ غدير
به جام اهل ولا ، كوثرى شراب امروز
سه نوبت از اُحُد آمد به احمد مرسل
براى نصب علىّ ولى خطاب امروز
نجات هر دو جهان را ز حق به عشق على
طلب نما كه دعايى است مستجاب امروز
به اهل عشق و ارادت بگو كه بهر شما
ز روزها همه گرديده انتخاب امروز
شويد روز حساب ايمن از عذاب ، اگر
زنيد بر لب هم بوسه بى حساب امروز
سزد «صغير» كند شكر تا به يوم نُشور
به نعمتى كه از آن هست كامياب امروز . ۲