۱۰ / ۱۳
بَكْر بن حَمّاد تاهَرتى ۱
۴۰۱۶ . او كه از محدّثان قرن سوم است ، مى گويد :
به ابن ملجم بگو : و سرنوشت ، چيره است
واى بر تو ! پايه هاى اسلام را نابود كردى .
بهترين كسى را كه روى زمين گام مى زد ، كُشتى
آن كه در اسلام و ايمان ، نخستينِ مردم بود .
داناترينِ مردم به قرآن و نيز
به آنچه پيامبر به عنوان شرع و سنّت ، بيان كرده بود .
داماد پيامبر ، دوست و ياور او
آن كه مناقبش به روشنى و استوارى درخشان است .
على رغم حسودانش ، براى وى [ نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله ]
همان منزلتى بود كه براى هارون نسبت به موسى بود .
در جنگ ، شمشيرى بُرنده ، مردِ جنگ
و شير بود ، هنگامى كه با هماوردهايش روبه رو مى شد .
درحالى كه اشك فرو مى ريزم ، قاتلش را به ياد مى آورم
مى گويم : منزّه است پروردگارِ مردم !
مى انديشم كه وى (قاتل على عليه السلام ) از جنس بشر
ـ كه از قيامت بترسد ـ نبود ؛ بلكه شيطان بود .
پست ترين فرد قبيله مراد ـ اگر قبيله اش به شمار آيد ـ بود
و نزد خداوند ، زيانبارترينِ آنان .
چون پى كننده ناقه در گذشته ها كه
براى قوم ثمود در سرزمينشان ، زيان به بار آورد .
به آنان مى گفت كه محاسنش خون رنگ خواهد شد
اندكى پيش از در رسيدن مرگش .
خداوند به خاطر آنچه كه او كرد ، هرگز از او نگذرد
و گور عمران بن حطّان را خُنَك نسازد .
به خاطر اين شعرش درباره آن شقاوتْ پيشه گنهكار
و آنچه از ظلم و ستم كه بدان دست يازيد :
«اى ضربه اى كه از سوى فرد پرهيزگار زده شد
و بدان ، جز دستيابى به خشنودى خدا را نمى خواست!» .
بلكه ضربه ستمكارى بود كه او را به جهنّم كشاند
و بدان كه خشم خداى رحمان را خواهد ديد .
گويى كه با ضربه خود ، نخواست
جز رسيدن به عذاب جاويدان جهنّم را .