۳۹۸۸.تاريخ اليعقوبى :آن گاه ، معاوية بن يزيد بن معاويه كه مادرش امّ هاشم دختر ابى هاشم بن عتبة بن ربيعه بود ، به مدّت چهل روز به پادشاهى رسيد و گفته شده است به مدّت چهار ماه. وى داراى روشى نيكو بود. براى مردم سخنرانى كرد و گفت :
حمد و ثنا بر خداوند باد! اى مردم! شما گرفتار ما شديد و ما هم گرفتار شما شديم. ما از ناخشنودى شما از ما و بدگويى بر ما نا آگاه نيستيم. همانا جدّم معاوية بن ابى سفيان ، با كسى كه به خاطر نزديكى با پيامبر خدا از او سزاوارتر بود ، در كارِ حكومت ، درگير شد؛ با كسى كه سزاوارتر از او در اسلام ، پيشى گيرنده بر مسلمانان ، اوّلِ مؤمنان ، پسر عموى پيامبر خداى جهانيان ، و پدرِ بازماندگانِ خاتم پيامبران بود.
رفتارى را كه با شما كرد ، مى دانيد ، و آنچه كه شما با او كرديد ، برايتان نامعلوم نيست، تا آن كه مرگش فرا رسيد و گرفتار اعمالش شد. آن گاه، پدرم زمام امور را به دست گرفت ، در حالى كه اهل كارِ نيك نبود ، طبق هواى نفسش عمل كرد ، اشتباهاتش را نيكو شمرد و آرزوهايش بزرگ شد. پس آرزو او را به جاى نهاد و مرگ ، عمرش را كوتاه كرد. برخوردارى اش كم و دورانش بُريده شد و به گور رفت و گرفتار گناهش و اسير جُرم هايش شد.
آن گاه گريست و گفت : سخت ترين كار بر ما ، آگاهى يافتن ما از بدى فرجام و زشتى جايگاهش است. عترت پيامبر صلى الله عليه و آله را كُشت و حرمت [ آنان] را شكست و كعبه را سوزاند. من كارهاى شما را به عهده نمى گيرم و پيامد كارهايتان را به دوش نمى كشم. حكومتتان در اختيار خودتان! سوگند به خدا ، اگر دنيا نفعى داشت ، ما از آن بهره گرفتيم ، و اگر شر بود ، آل ابو سفيان ، به مقدار كافى از آن برخوردار شده اند!