۴۱۳۶. شرح نهج البلاغة : درباره او (على عليه السلام ) روايت شده كه با دستان خود ، نخلهاى طايفهاى از يهوديان مدينه را آب مىداد ، به گونهاى كه [ دستهايش] تاول مىزد و مزد آن را صدقه مىداد و خود بر شكمش سنگ مىبست [ تا گرسنگى را بيشتر تحمّل كند ] .
ر . ك : ج ۷ ص ۵۵۵ (سودا كننده جان براى خشنودى خدا) .
ج ۱ ص ۲۲۵ (ايثار شگفت در شب هجرت) .
۲ / ۱۰
غيرتمندى بسيار
۴۱۳۷. امام على عليه السلام ـ در سخنرانىاش پس از يورش مزدوران معاويه به شهر انبار ـ : به من خبر رسيدهاست كه يكى از آنان (مزدوران معاويه) بر زن مسلمانى وارد شده و ديگرى بر زنى ذمّى ، وارد شده و خلخال ، دستبند ، گردنبند و گوشواره او را از او جدا كرده است و او با چيزى جز كلمه استرجاع (إنا للّه و إنا إليه راجعون گفتن) و طلب ترحّم از وى مانع نشده است و آنگاه ، آنان (مزدوران معاويه) غنيمت بسيار به دست آوردهاند و در حالى كه هيچ يك زخمى برنداشتهاند و خونى ريخته نشده ، برگشتهاند . اگر شخص مسلمانى از تأسّف بر اين واقعه بميرد ، جاى سرزنش ندارد ؛ بلكه در نظر من ، شايسته آن است .
۴۱۳۸. امام على عليه السلام : به من خبر رسيده است كه گروهى از شاميان ، بر زن مسلمانى و گروهى ديگر بر زنى ذمّى ، وارد شدهاند و پوشش او را دريدهاند ، روسرى از سرش كشيدهاند، گوشواره را از گوشش و جواهرات را از دست و پا و مچ دستش ، و خلخال و شلوار از پايش به در آوردهاند و او را جز گفتنِ : «إنّا للّه وإنّا إليه راجعون»
و فرياد : «اى مسلمانان!» ، كمكْ كارى نبوده است . نه فريادرسى به فرياد او رسيده است و نه ياورى او را يارى كرده است . اگر مؤمنى از غم اين جريان بميرد ، از نظر من جاى سرزنش ندارد ؛ بلكه به نظرم دلسوزى نيكوكار است .