39
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9

۷ / ۱۲

ضرار بن ضَمَره

۳۹۰۳.مُروج الذهب :ضرار بن ضمره كه از ياران ويژه على عليه السلام بود، به عنوان نماينده بر معاويه وارد شد. معاويه گفت : على را برايم توصيف كن.
گفت : مرا معاف دار، اى اميرمؤمنان!
معاويه گفت : چاره اى ندارى.
گفت : اگر چاره اى ندارم، بدان كه او به خدا سوگند، دير ترس و قوى پنجه بود. آخرين سخن را مى گفت و به داد، حكم مى كرد. دانش از همه سوى او فَوران مى كرد و حكمت، از اطرافش مى جوشيد. از غذا، درشت آن را و از لباس، كوتاه آن را دوست مى داشت.
به خدا سوگند، هرگاه مى خوانديمش، پاسخمان مى داد، و هرگاه درخواست مى كرديم، اجابتمان مى كرد. سوگند به خدا، با همه نزديكى او به ما و نزديكى ما به او، به خاطر هيبتش با او سخن نمى گفتيم و به خاطر جايگاه عظيمش در جان ما، نزد او آغاز به سخن گفتن نمى كرديم. لبخند كه مى زد، دندان هايش چون رشته گوهر ، آشكار مى شد. اهل دين را بزرگ مى داشت، به افتادگانْ رحم مى كرد و در روزگار سخت ، يتيمِ خويشاوند و نيازمند بدبخت را غذا مى داد. برهنه را مى پوشانْد، و گرفتاران را يارى مى داد. از دنيا و زرق و برق آن ، بيم داشت و به شب و تاريكى آن، انس مى ورزيد.
گويى هم اكنون او را مى بينم در هنگامى كه شب، دامن گسترده و ستارگانش غروب مى كنند، و او در محرابش، دست به ريش خود، چون شخص مار گزيده، به خود مى پيچد و چون غمگينان مى گِريَد و مى گويد : «اى دنيا! غير از من را بفريب. آيا به من روى مى آورى و براى من خودآرايى مى كنى؟! هيهات، هيهات! زمان، زمانِ فريب خوردن از تو نيست . تو را سه بار طلاق دادم كه مرا بازگشتى به سوى تو نباشد . عمر تو كوتاه، و عيش تو كوچك، و ارزشت كم است. آه از كم توشگى و دورى سفر و وحشت راه!».
معاويه به وى گفت : چيزى از سخن او برايم بگو.
ضرار گفت : هميشه مى گفت : «شگفت ترينْ چيز در انسان، دل اوست...».
معاويه گفت : هر چه از سخنان او مى دانى، به من بگو.
گفت : هيهات، اگر بتوانم همه آنچه از او شنيدم، به ياد بياورم!


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9
38

۷ / ۱۲

ضِرَارُ بنُ ضَمرَةَ

۳۹۰۳.مروج الذهب :دَخَلَ ضِرارُ بنُ ضَمرَةَ ؛ وكانَ مِن خَواصِّ عَلِيٍّ عَلى مُعاوِيَةَ وافِدا ، فَقالَ لَهُ : صِف لي عَلِيّا . قالَ : أعفِني يا أميرَ المُؤمِنينَ . قالَ مُعاوِيَةُ : لابُدَّ مِن ذلِكَ . فَقالَ : أمّا إذا كانَ لابُدَّ مِن ذلِكَ فَإِنَّهُ كانَ وَاللّهِ بَعيدَ المَدى ، شَديدَ القُوى ، يَقولُ فَصلاً ، ويَحكُم عَدلاً ، يَتَفَجَّرُ العِلمُ مِن جَوانِبِهِ ، وتَنطِقُ الحِكمَةُ مِن نَواحيهِ ، يُعجِبُهُ مِنَ الطَّعامِ ما خَشُنَ ، ومِنَ اللِّباسِ ما قَصُرَ .
وكانَ وَاللّهِ يُجيبُنا إذا دَعَوناهُ ، ويُعطينا إذا سَأَلناهُ ، وكُنّا وَاللّهِ ـ عَلى تَقريبِهِ لَنا وقُربِهِ مِنّا لا نُكَلِّمُهُ هَيبَةً لَهُ ، ولا نَبتَدِئُهُ لِعِظَمِهِ في نُفوسِنا ، يَبسِمُ عَن ثَغرٍ كَاللُّؤلُؤِ المَنظومِ ، يُعَظِّمُ أهلَ الدّينِ ، ويَرحَمُ المَساكينَ ، ويُطعِمُ فِيالمَسغَبَةِ يَتيما ذا مَقرَبَةٍ أو مِسكينا ذا مَترَبَةٍ ، يَكسُو العُريانَ ، وَينصُرُ اللَّهفانَ ، ويَستَوحِشُ مِنَ الدُّنيا وزَهرَتِها ، ويَأنِسُ بِاللَّيلِ وظُلمَتِهِ .
وكَأَنّي بِهِ وقَد أرخَى اللَّيلُ سُدولَهُ ، وغارَت نُجومُهُ ، وهُوَ في مِحرابِهِ قابِضٌ عَلى لِحيَتِهِ ، يَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّليم ۱ ، ويَبكي بُكاءَ الحَزينِ ، ويَقولُ : «يا دُنيا غُرّي غَيري ، إلَيَّ تَعَرَّضتِ أم إلَيَّ تَشَوَّفتِ ؟ هَيهاتَ هَيهاتَ ! لا حانَ حينُكِ ، قد أبَنتُكِ ثَلاثا لا رَجعَةَ لي فيكِ ، عُمُرُكِ قَصيرٌ ، وعَيشُكِ حَقيرٌ ، وخَطَرُكِ يَسيرٌ ، آهِ مِن قِلَّةِ الزّادِ وبُعدِ السَّفَرِ ووَحشَةِ الطَّريقِ .
فَقالَ لَهُ مُعاوِيَةُ : زِدني شَيئا مِن كَلامِهِ ، فَقالَ ضِرارٌ : كانَ يَقولُ : أعجَبُ ما في الإِنسانِ قَلبُهُ ... فَقالَ لَهُ مُعاوِيَةُ : زِدني كُلَّما وَعَيتَهُ مِن كَلامِهِ ، قالَ : هَيهاتَ أن آتِيَ عَلى جَميعِ ما سَمِعتُهُ مِنهُ . ۲

1.السَّلِيم : اللديغ . يقال : سَلَمَتْهُ الحيّة ؛ أي لدَغَتْه (لسان العرب : ج ۱۲ ص ۲۹۲ «سلم») .

2.مروج الذهب : ج ۲ ص ۴۳۳ ، الاستيعاب : ج ۳ ص ۲۰۹ الرقم ۱۸۷۵ عن رجل من همدان ، حلية الأولياء : ج ۱ ص ۸۴ ، تذكرة الخواصّ : ص ۱۱۸ ، تاريخ دمشق : ج ۲۴ ص ۴۰۱ والثلاثة الأخيرة عن أبي صالح و ص ۴۰۲ عن محمّد بن غسّان ، مقتل أمير المؤمنين : ص ۱۰۰ ح ۹۳ عن أبي عمرو الأسدي وفيه «عن رجل من كنانة» بدل «ضرار بن ضمرة» ؛ خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص ۷۰ كلّها نحوه وراجع نهج البلاغة : الحكمة ۷۷ والمناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۱۰۳ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 40189
صفحه از 551
پرینت  ارسال به