۷ / ۳
پاسخ امام به او
۲۸۲۵.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد اللّه بن حواله ازدى ـ: على عليه السلام در پاسخ او نوشت:
«امّا بعد ؛ نامه ات به من رسيد. نوشته بودى كه عمرو عاص با لشكرى ويرانگر به نزديكى هاى سرزمين مصر فرود آمده است و كسانى كه هم فكر او بوده اند ، به سوى او بيرون شده اند. البته بيرون شدن آنان كه هم فكر اويند، بهتر از آن است كه نزد تو بمانند.
و گفته اى كه در برخى همراهانت سستى ديده اى. اگر آنان هم سست شوند، تو سست مشو . آبادى خود را حصاربندى و دژبانى كن . پيروانت را هم نزد خويش فراهم آر و كنانة بن بشر را كه به خيرخواهى و بزرگوارى و دليرى معروف است ، به جنگ دشمنان بفرست . من هم مردم را بر مركب هاى سركش و رام (اسب ها و شتران) به سوى تو فرا مى خوانم. در مقابل دشمنت مقاومت كن و با بينايى خود ، پيش برو و با نيّت و عزم با آنان بجنگ و براى خدا و صبورانه با ايشان جهاد كن، هرچند كه گروه تو اندك تر از آنان باشد؛ چرا كه خداوند، گاهى گروه اندك را قوّت مى بخشد و گروه بسيار را خوار مى سازد.
نامه تبهكار تبهكار زاده (معاويه) و تبهكار كافر زاده (عمرو) را هم خواندم . اين دو نابكارى كه در كار معصيتْ هم دست اند و در رشوه خوارى در حكومت، هم داستان، و در دنيا زشت و منكَرند و از آنچه در دست دارند ، بهره مى برند، همچنان كه پيشينيان آنان از داشته هايشان بهره برده اند. رعد و برق آنان تو را نهراساند.و اگر تاكنون جواب نامه شان را نداده اى، آن گونه كه شايسته آنان است، پاسخشان ده؛ چرا كه آنچه بخواهى براى گفتن دارى. والسلام!».