۲۸۱۷.الأمالى ، طوسىـ به نقل از ربيعة بن ناجذ ـ: امام على عليه السلام مردم را به عزيمت براى جنگ فراخواند و آنان فرونشستند و بر يارى نكردن وى هماهنگ شدند و امام عليه السلام در اين مورد خطبه خواند . سپس مردم از هر طرف سخن گفتند و سر و صدا راه انداختند . مردى برخاست و با صدايى رسا گفت: جاى خالى مالك اشتر براى عراقيان روشن شد . اگر زنده بود، اين همه سر و صدا نبود و هركس مى دانست كه چه مى گويد.
۲۸۱۸.أنساب الأشرافـ به نقل از مدائنى ـ: نزد معاويه [ به بدى ] سخن از مالك اشتر به ميان آمد. مردى از قبيله نَخَع به كسى كه از او ياد كرد، گفت: ساكت باش! همانا مرگ او اهل عراق را ذليل ساخت، و حيات او نيز شاميان را ذليل ساخته بود. معاويه هم سكوت كرد و چيزى نگفت.
۲۸۱۹.شرح نهج البلاغةـ پس از اشاره به نبرد مالك اشتر در «يوم الهرير» ـ: خدا مادرى كه مالك را زاد، پاداش خير دهد! اگر كسى سوگند بخورد كه خداوند نه در عرب و نه در عجم، دليرتر از مالك اشتر نيافريده است ، مگر استادش على عليه السلام ، بيم ندارم كه گناهى مرتكب شده باشد . خدا خير دهد به آن كسى كه وقتى از او درباره مالك اشتر پرسيدند، گفت: چه بگويم درباره مردى كه زندگى اش اهل شام را به هزيمت وا داشت و مرگش اهل عراق را! بجاست آنچه على عليه السلام درباره او فرمود كه: «مالك اشتر براى من همان گونه بود كه من براى پيامبر خدا بودم».
۶ / ۹
نامه امام به محمّد بن ابى بكر
۲۸۲۰.الغاراتـ به نقل از ابن ابى سيف ، از ياران وى ـ: چون به محمّد بن ابى بكر خبر رسيد كه على عليه السلام مالك اشتر را به سوى مصر روانه كرده است، بر او دشوار آمد. على عليه السلام هم پس از شهادت مالك، نامه اى به محمّد بن ابى بكر نوشت ، آن هم وقتى كه به آن حضرت خبر رسيد كه محمّد بن ابى بكر، از آمدن مالك اشتر ناراحت است:
به نام خداوند بخشنده مهربان . از بنده خدا على امير مؤمنان به محمّد بن ابى بكر . سلام بر تو ! امّا بعد؛ به من خبر رسيده كه از فرستادنم مالك اشتر را به جاى تو ناراحتى. چنين نكردم به خاطر آن كه تو را در جهاد، كُند و بى كوشش بشمارم يا از تو تلاش و كوشش بيشترى خواستار باشم . اگر حكومتى را كه در دست توست از دست تو گرفتم، تو را به كارى مى گمارم كه سنگينى و رنج آن كم تر و امارت آن بر تو خوشايندتر باشد.
همانا مردى را كه به حكومت مصر گماشته بودم، مردى بود كه خيرخواه ما و سرسخت بر دشمن ما بود. رحمت خدا بر او باد، كه روزگارش را به سر رساند و با مرگ خود روبه رو شد! ما از او راضى هستيم. خدا هم از او راضى باشد و پاداشى دوچندان عطايش كند و فرجامش را نيكو گرداند. پس به سوى دشمنت بشتاب و آستين براى نبرد ، بالا زن و با حكمت و پند شايسته، به راه پروردگارت فراخوان و بسيار خدا را ياد كن و از او يارى بجوى و از او بترس تا آنچه را اندوهگينت ساخته، برطرف سازد و بر آنچه به تو سپرده، يارى ات كند. خداوند، ما و تو را بر آنچه جز به رحمت او نتوان به آن رسيد، يارى كند! والسّلام».