۵ / ۸
گريستن زمين
۲۹۷۹.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از اسماء انصاريه ـ: شبى كه على عليه السلام كشته شد، در «ايلياء» ۱ هيچ سنگى را برنداشتند، مگر آن كه زير آن خون تازه ديده شد.
۲۹۸۰.المستدرك على الصحيحينـ بــه نـقـل از ابن شهاب ـ: به دمشق رفتم . آهنگ نبرد داشتم . پيش عبد الملك رفتم تا بر او سلام كنم. او را در قُبّه اى بر روى بساطى يافتم، نزديك ستون كه زير او دو فرش گسترده بود . سلام دادم و نشستم. به من گفت: اى ابن شهاب! آيا مى دانى صبح روز كشته شدن على بن ابى طالب در بيت المقدس چه رخ داد؟
گفتم: آرى.
گفت: پس بيا. از پشت مردم رفتم تا به پشت قُبّه رسيدم . صورتش را به طرف من گرفت و خم شد و پرسيد: چه اتّفاق افتاد؟
گفتم: هيچ سنگى را در بيت المقدّس برنداشتند ، مگر آن كه زير آن خون تازه بود.
گفت: كسى جز من و تو اين را نمى داند. مبادا كسى از تو بشنود!
من با كسى در ميان نگذاشتم تا او درگذشت.