آيا در چنين فضايى اصلاحات اساسى و دگرسانى هاى بنيادى و بازگرداندن جامعه به سنّت نبوى، امكان پذير است؟چنين است كه امام عليه السلام در اين سخن، پس از مقدمه، به اصل سخن باز مى گردد و با صراحت، از بدعت ها مى گويد و بخشى از بدعت هاى روا داشته شده بر سنّت را گزارش مى كند و از آنچه زمامداران پيشين، چونان ميراثى براى مردم وا نهاده اند، دردمندانه پرده برمى گيرد، با تأكيد بر اين كه ديگر از او كارى ساخته نيست؛ چرا كه اگر بر اين دگرگونى فرهنگى پاى نبندد و مبارزه با انحرافات فرهنگى را ادامه دهد، سپاه، پراكنده خواهد شد و او تنها خواهد ماند؛ تنهاىِ تنها. كلام دردگذارانه امام را بنگريد:
ولَو حَمَلتُ النّاسَ عَلى تَركِها وحَوَّلتُها إلى مَواضِعِها وإلى ما كانَت في عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَتَفَرَّقَ عَنّي جُندي حَتّى أبقى وَحدي أو قَليلٌ مِن شيعَتي. ۱ اگر مردم را به كنار گذاردن سنّتشان وا دارم و سنّت ها را به جايگاه نخستين و آن گونه كه در زمان پيامبر خدا بود ، تغيير دهم ، سپاهم پراكنده شود و تنها مانم يا با گروهى اندك از پيروانم .
درد گزارى ها ، اتمام حجّت براى همگان
آنچه را امام عليه السلام به اجمال در صحرا براى كميل بن زياد بيان كرد ، يعنى خيانت نخبگان و پيروى توده ها، و آنچه را در اين مورد در مجلس خاصّى ـ كه جمعى از مقرّبان و پيروان مخلص را در برداشت ـ بيان فرمود، ديگر بار در يك سخنرانى طولانى در ماه هاى آخر حكومت خود به صورت مفصّل در برابر همه مردم بازگفت و بدين گونه، حجّت را بر همگان تمام كرد .
امام عليه السلام در اين سخنرانى كه به «خطبه قاصعه» ۲ معروف شده و پس از جنگ