دلايل تنهايى امام على
اكنون و در فرجام اين نگاه گذرا، اين پرسش مهم را در ميان مى نهيم كه اگر كشوردارى بر مبناى سياست هايى كه بدان اشاره شد، عملاً امكان پذير است و سياست هايى از اين دست، بايسته و شايسته و كارآمد است، چرا مردم از سياستمدارى حق مدار چون على عليه السلام كه با حمايت گسترده آنان به قدرت رسيد، پس از گذشت مدّتى كوتاه، فاصله گرفتند و او در ماه هاى پايانى زندگى تنها ماند؟
طرح مسئله
اكنون اندكى ابعاد موضوع را بكاويم و مسئله را به روشنى طرح كنيم. پرسش بنيادينْ اين است كه فاصله گرفتن مردم از على عليه السلام ، آن هم بدان گستردگى، در زمانى كه به واقعْ چندان طولانى نبوده، به چه دليل بوده است؟ چرا امام عليه السلام عملاً نتوانست حمايت گسترده مردم را از حكومت، حفظ كند؟ چرا در حكومت امام على عليه السلام رشته الفت حاكم و مردم گسست و ميان مردم، تفرقه افتاد و امام عليه السلام نتوانست بين كسانى كه يكسر با او بيعت كـرده بودنـد، وفاق ايجاد كند و «وحـدت كلمه» را در ميان آنان، استوار بدارد؟
چرا امام عليه السلام در روزگار پايان عمر، از عدم حمايت مردم در راه تحقّق آرمان هاى والايش و شكل دادن به اصلاحات، شِكوه مى كرد و دردگذارانه مى فرمود: