153
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7

۸ / ۶

غارت ضحّاك بن قيس

۲۸۵۱.الغاراتـ به نقل از عبد الرحمان بن مسعده فزارى ـ: معاويه، ضحّاك بن قيس فهرى را خواست و به او گفت: برو تا به ناحيه كوفه بگذرى و تا مى توانى از كوفه دورى كن. از باديه نشينان هر كه را يافتى كه در اطاعت على است، بر او شبيخون بزن و اگر به مرزبانان يا سپاهيان على برخوردى ، بر آنان شبيخون بزن . اگر صبح در شهرى بودى، عصر در شهر ديگر باش . مبادا كه براى رويارويى و جنگ با سپاهى كه به سوى تو فرستاده مى شود، بمانى! آن گاه او را با سه يا چهار هزار نفر نيروى ويژه و زبده روانه كرد.
ضحّاك پيش آمد، در حالى كه اموال را چپاول مى كرد و باديه نشينانى را كه به آنان برمى خورد، مى كشت، تا آن كه به «ثعلبيه» رسيد. سربازانش بر حاجيان تاختند و كالاهايشان را ربودند. پيش رفت تا به عمرو بن عميس بن مسعود ، برادر زاده عبد اللّه بن مسعود، صحابى پيامبر خدا رسيد و ميان راه حج در قُطقُطانه ۱ ، او و مردمى را كه همراهش بودند ، كشت.
ابو روق گويد: پدرم به من گفت كه شنيد على عليه السلام نزد مردم آمد و بر منبر چنين فرمود: «اى مردم كوفه! به سوى بنده صالح، عمرو بن عُمَيس و سپاهيانى كه از آنِ شماست و برخى شان كشته شده اند ، بيرون شويد . برويد و با دشمنتان بجنگيد و از حريم خود دفاع كنيد، اگر اهل كاريد». پاسخ ضعيفى به او دادند. امام عليه السلام ناتوانى و سستى آنان را ديد و فرمود:
«به خدا سوگند ، دوست داشتم در عوضِ صد نفر از شما، يكى از آنان را داشتم. واى بر شما! همراه من بيرون آييد، سپس اگر خواستيد ، بگريزيد! به خدا سوگند ، با نيّت و بصيرتى كه دارم ، از ديدار پروردگارم ناخرسند نيستم و در آن، برايم آسايش است و راه نجاتى براى من از هم صحبتى و برخورد و مدارا با شما، آن گونه كه با شتران تازه كار آبكش يا با جامه هاى پوسيده مدارا مى كنند، كه هر طرفش را كه مى دوزند، طرف ديگرش بر تن صاحب جامه پاره مى شود». سپس فرود آمد.
خود او پياده راه افتاد تا به غَريَّين ۲ رسيد . آن گاه حُجر بن عَدى را از سپاه خويش فراخواند و پرچمى براى او بست با چهار هزار نفر، و سپس روانه اش ساخت.
حُجْر بيرون شد تا به سَماوه ۳ رسيد كه سرزمينى خشك است. در آن جا با امرء القيس بن عدى و عشيره او برخورد كرد ـ كه از دامادهاى حسين بن على عليه السلام بودند ـ . آنان راهنمايان او به راه ها و آب ها بودند. حجر همچنان پُر شتاب در پى ضحّاك بود تا در ناحيه تَدمُر به او برخورد. در برابر او صف كشيد و مدّتى با هم جنگيدند. نوزده نفر از همراهان ضحاك و دو نفر از ياران حجر به نام هاى عبد الرحمان و عبد اللّه غامدى كشته شدند. تاريكى شب ميان آن دو گروه فاصله انداخت و ضحّاك ، شبانه گريخت. صبح كه شد، از او و همراهانش اثرى نيافتند.

1.قُطقُطانه ، جايى در نزديكىِ شهر كوفه است كه در جانب راه خشكى كربلا قرار گرفته است (معجم البلدان : ج ۴ ص ۳۷۴) .

2.تثنيه كلمه «غَرىّ» است ؛ يعنى دو ساختمان بسيار بلند كه پشت كوفه به صورت دو صومعه نزديك قبر على بن ابى طالب عليه السلام بوده است (معجم البلدان: ج ۴ ص ۱۹۶) .

3.نام آبى در دشت . و گمان مى كنم كه دشت «سماوه» را كه ميان كوفه و شام به صورت خشكى است ، را به همين آب ناميده اند (معجم البلدان : ج ۳ ص ۲۴۵) . امروز يكى از شهرهاى جنوبى عراق در كرانه فرات است، بين دو شهر ناصريّه و ديوانيّه.


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
152

۸ / ۶

غارَةُ الضَّحّاكِ بنِ قَيسٍ

۲۸۵۱.الغارات عن عبد الرحمن بن مسعدة الفزاري :دَعا مُعاوِيَةُ الضَّحّاكَ بنَ قَيسٍ الفِهرِيَّ ، وقالَ لَهُ : سِر حَتّى تَمُرَّ بِناحِيَةِ الكوفَةِ ، وتَرتَفِعَ عَنها مَا استَطَعتَ ، فَمَن وَجَدتَهُ مِنَ الأَعرابِ في طاعَةِ عَلِيٍّ فَأَغِر عَلَيهِ ، وإن وَجَدتَ لَهُ مَسلَحَةً ۱ أو خَيلاً فَأَغِر عَلَيهِما ، وإذا أصبَحتَ في بَلدَةٍ فَأَمسِ في اُخرى ، ولا تُقيمَنَّ لِخَيلٍ بَلَغَكَ أنَّها قَد سُرِّحَت إلَيكَ لِتَلقاها فَتُقاتِلَها ، فَسَرَّحَهُ فيما بَينَ ثَلاثَةِ آلافٍ إلى أربَعَةِ آلافِ جَريدَةِ خَيلٍ .
فَأَقبَلَ الضَّحّاكُ يَأخُذُ الأَموالَ ، ويَقتُلُ مَن لَقِيَ مِنَ الأَعرابِ حَتّى مَرَّ بِالثَّعلَبِيَّةِ فَأَغارَ خَيلُهُ عَلَى الحاجِّ ، فَأَخَذَ أمتِعَتَهُم ، ثُمَّ أقبَلَ فَلَقِيَ عَمرَو بنَ عُمَيسِ بنِ مَسعودٍ الذُّهلِيَّ ـ وهُوَ ابنُ أخي عَبدِ اللّهِ بنِ مَسعودٍ صاحِبِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ـ فَقَتَلَهُ في طَريقِ الحاجِّ عِندَ القُطقُطانَةِ وقَتَلَ مَعَهُ ناسا مِن أصحابِهِ .
قالَ أبو رَوقٍ : فَحَدَّثَني أبي أنَّهُ سَمِعَ عَلِيّا عليه السلام وقَد خَرَجَ إلَى النّاسِ وهُوَ يَقولُ عَلَى المِنبَرِ : يا أهلَ الكوفَةِ ! اُخرُجوا إلَى العَبدِ الصّالِحِ عَمرِو بنِ عُمَيسٍ ، وإلى جُيوشٍ لَكُم قَد اُصيبَ مِنها طَرَفٌ ؛ اُخرُجوا فَقاتِلوا عَدُوَّكُم وَامنَعوا حَريمَكُم ، إن كُنتُم فاعِلينَ .
قالَ : فَرَدّوا عَلَيهِ رَدّا ضَعيفا ، ورَأى مِنهُم عَجزا وفَشَلاً فَقالَ :
وَاللّهِ ، لَوَدِدتُ أنَّ لي بِكُلِّ مِئَةٍ مِنكُم رَجُلاً مِنهُم ، وَيحَكُم اُخرُجوا مَعي ، ثُمَّ فِرّوا عَنّي إن بدا لَكُم ، فَوَاللّهِ ما أكرَهُ لِقاءَ رَبّي عَلى نِيَّتي وبَصيرَتي ، وفي ذلِكَ رَوحٌ لي عَظيمٌ ، وفَرَجٌ مِن مُناجاتِكُم ومُقاساتِكُم ومُداراتِكُم مِثلَ ما تُدارى البِكارُ العَمِدةُ ، وَالثِّيابُ المُتَهَتِّرَةُ ، كُلَّما خِيطَت مِن جانِبٍ تَهَتَّكَت عَلى صاحِبِها مِن جانِبٍ آخَرَ ، ثُمَّ نَزَلَ .
فَخَرَجَ يَمشي حَتّى بَلَغَ الغَرِيَّينِ ، ثُمَّ دَعا حُجرَ بنَ عَدِيٍّ الكِندِيَّ مِن خَيلِهِ فَعَقَدَ لَهُ ثَمَّ رايَةً عَلى أربَعَةِ آلافٍ ، ثُمَّ سَرَّحَهُ ۲ .
فَخَرَجَ حَتّى مَرَّ بِالسَّماوَةِ ـ وهِيَ أرضُ كَلبٍ ـ فَلَقِيَ بِها امرَأَ القَيسِ بنَ عَدِيِّ بنِ أوسِ بنِ جابِرِ بنِ كَعبِ بنِ عُلَيمٍ الكَلبِيَّ أصهارَ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليهماالسلام ، فَكانوا أدِلّاءَهُ عَلى طَريقِهِ وعَلَى المِياهِ ، فَلَم يَزَل مُغِذّا في أثَرَ الضَّحّاكِ حَتّى لَقِيَهُ بِناحِيَةِ تَدمُرَ فَواقَفَهُ فَاقتَتَلوا ساعَةً ، فَقُتِلَ مِن أصحابِ الضَّحّاكِ تِسعَةَ عَشَرَ رَجُلاً ، وقُتِلَ مِن أصحابِ حُجرٍ رَجُلانِ : عَبدُ الرَّحمنِ وعَبدُ اللّهِ الغامِديُّ ، وحَجَزَ اللَّيلُ بَينَهُم ، فَمَضَى الضَّحّاكُ ، فَلَمّا أصبَحوا لَم يَجِدوا لَهُ ولِأَصحابِهِ أثَرا . ۳

1.المَسْلَحة : كالثغر والمَرقب يكون فيه أقوام يرقبون العدوّ لئلّا يطرقهم على غفلة ، فإذا رأوه أعلموا أصحابهم ليتأهّبوا له . والجمع : مسالح (النهاية : ج ۲ ص ۳۸۸ «سلح») .

2.سرَّحتُ فلاناً إلى موضع كذا : إذا أرسلته (لسان العرب : ج ۲ ص ۴۷۹ «سرح») .

3.الغارات : ج ۲ ص ۴۲۱ ، الإرشاد : ج ۱ ص ۲۷۱ نحوه إلى «من جانب آخر» ؛ أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۱۹۷ نحوه .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 34946
صفحه از 580
پرینت  ارسال به