فصل هشتم : شبيخون هاى عُمّال معاويه ۱
۸ / ۱
سياست علوى و سياست اموى
پس از آن كه معاويه تلخى شكست در جبهه صِفّين را چشيد، به اين نتيجه رسيد كه توان برخورد روياروى با امام عليه السلام را ندارد. پس براى رسيدن به اهداف و مطامع شوم خود ، راه ديگرى در پيش گرفت؛ راه و سياستى غير اسلامى و غير انسانى در برخورد با امام عليه السلام يعنى سياست آزارِ غافلگيرانه، از قبيل: ترور، آتش زدن خانه ها، غارت اموال، ايجاد رعب و هراس در ميان مردم، و سلب امنيّت از شهرهاى اسلامى.
مورّخ مشهور ، مسعودى ، در اين باره مى نويسد:
در بقيّه روزگار على عليه السلام معاويه گروههاى غارتگر را مى فرستاد . على عليه السلام هم كسانى را اعزام مى كرد كه جلوى مردم آزارى هاى فرستادگانِ معاويه را بگيرند.
معاويه با اين شيوه و سياست پست و خطرناك، اين اهداف را درنظر داشت:
۱ . مأيوس ساختن مردم از حكومت على عليه السلام و درهم شكستن مقاومت آنان و جلوگيرى از تداوم حمايت آنان از امام عليه السلام .
۲ . سلطه يافتن بر جاهايى كه موقعيّت سياسى مهمّى داشتند، مثل بصره و مصر.
۳ . وا داشتن امام به مقابله به مثل و از بين بردن قداست امام عليه السلام در اذهان مردم.
۴ . بهره گيرى از پوشش «عهدنامه صلحِ مشروط»، كه در جريان حكميّت، امام عليه السلام آن را امضا كرده بود، در راه منافع و اهداف خويش و درنتيجه ، وا داشتن امام عليه السلام به نقض آن قرار داد.
آنچه زمينه ساز اين سياست خطرناك شد و به آن كمك كرد، شهادت گروهى از استوانه هاى لشكر امام عليه السلام از يك سو و خستگى سپاه ايشان و سرپيچى آنها از اطاعت فرماندهشان از سوى ديگر بود. ولى امام عليه السلام در آن شرايط حسّاس، سر سوزنى هم از مرز عدالتْ تجاوز نكرد و درسى عملى براى حكومت هايى برجاى نهاد كه مى خواهند در وفا و ثبات، به شيوه آن حضرت وفادار بمانند؛ بلكه امام عليه السلام حاضر نبود همان عهدنامه مشروطى را هم كه به قبول آن وادارش كردند ، بشكند. و اينك سخن امام عليه السلام در اين زمينه: