299
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7

يكى ديگر از قراين قابل تأمّل ، نقش اشعث در اين ماجراست . او با امام عليه السلام قلبا همراه نبود ؛ بلكه امام عليه السلام را تهديد به ترور كرده بود . ۱ امام عليه السلام او را رسما منافق خواند ؛ امّا به دليل آن كه او رئيس قبيله كِنده بود و كنار گذاشتن وى اين قبيله بزرگ را از همراهى امام عليه السلام بازمى داشت، راهى جز مدارا و مماشات با وى نداشت.
نقش اشعث در تحميل حكميت بر امام عليه السلام و نيز حَكَم قرار دادن ابو موسى و جريان هاى پس از آن، حاكى از ارتباط مخفى او با معاويه است. بنابراين ، آگاه بودن وى از توطئه ترور امام عليه السلام پيش از وقوع آن و ارتباط ابن ملجم با او قبل از اقدام ، مى تواند ردّ پاى توطئه دمشق در اين ماجرا باشد.
ابن ابى الدنيا از استاد خود عبد الغفار نقل مى كند:
از بسيارى شنيدم كه ابن ملجم ، شب را نزد اشعث بود و چون سحرگاه شد ، بدو گفت: صبح ، آشكار شد! ۲
بسيارى از مورّخان نقل كرده اند كه ابن ملجم پيش از اقدام به ترور ، هنگامى كه در مسجد از جلوى اشعث مى گذشت، اشعث به او گفت: «بشتاب، بشتاب براى كار خود كه سپيده ، تو را شناسانْد» . ۳
حجر بن عدى چون گفته او را شنيد ، احساس كرد كه مقصود او چيست. بدو گفت: اى لوچ! او را شهيد كردى؟ و فورا از مسجد خارج شد كه جريان را به امام عليه السلام بگويد كه ايشان از راهى ديگر وارد مسجد شد و حُجر ، هنگامى رسيد كه كار ، تمام شده بود.
اين قراين مى تواند مؤيّد نظريه دخالت دمشق در ترور امام عليه السلام باشد ؛ امّا نه به اين معنا كه خوارجْ دخالت نداشته اند؛ بلكه بدين معنا كه آنان (و لو به وسايطى) ، تحت

1.ر . ك : ج ۱۰ ، ص ۴۳۸ ، ح ۴۷۰۶ .

2.مقتل الإمام أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب: ص ۳۶ .

3.ر . ك : ص ۳۱۹ (سپيده دم نوزدهم) .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
298

بى ترديد ، اگر چنين مسئله اى ساخته و پرداخته داستان سرايان معاويه بود ، اين موضوع مهم تاريخى از ديد مورّخان و محدّثان ، پنهان نمى ماند. البته ميزان نقش خوارج در اين توطئه و اين كه آيا آنان مستقل عمل كرده اند و يا در اين اقدام پليد ، آلت دست معاويه و يا مزدوران او بوده اند و همچنين چگونگى اجراى توطئه، مسائلى است قابل تأمّل و بررسى.

۲ . نقش معاويه

از نظر تاريخى سندى كه بتواند به روشنى توطئه قتل امام عليه السلام را با معاويه مرتبط كند ، وجود ندارد ؛ امّا قراينى وجود دارد كه پژوهشگر با عنايت به آنها نمى تواند نقش او را در اين رابطه نفى نمايد.
ترديدى نيست كه معاويه در صدد قتل امام عليه السلام بوده است ؛ زيرا او خوب مى دانست كه تا على عليه السلام زنده است ، نمى تواند به خلافت برسد، و از سوى ديگر ، نه تنها قتل امام عليه السلام در ميدان نبرد ، عادتا ميسّر نيست ؛ بلكه تجربه واقعه صِفّين ثابت كرد كه اگر بار ديگر اين جنگ تكرار شود ، به شكست قطعى و نابودى معاويه خواهد انجاميد . بنابراين ، بهترين راه براى از ميان برداشتن امام عليه السلام ترور اوست ؛ راهى كه در مورد مالك اشتر، كارآمدترينِ نيروهاى همراه امام عليه السلام تجربه شده بود.
براى اجراى نقشه ترور ، بهترين راه آن است كه اين نقشه به دست ياران سابق امام عليه السلام (يعنى بقاياى خوارج كه به تازگى با ايشان درگير شده اند) اجرا شود كه در صدد خونخواهى همفكران خود هستند و براى اين اقدام خطرناك و پليد ، انگيزه كافى دارند . علاوه بر اين ، رديابى توطئه و رسيدن به طرّاح اصلى آن ، به سادگى امكان پذير نيست. شايد علّت عدم وجود سند تاريخى براى اثبات ارتباط اين ماجرا به معاويه همين مسئله باشد. اصولاً اين گونه تصميم گيرى هاى سرّى در حكومت ها چيزى نيست كه مورّخان از آنها مطّلع شوند و در تاريخ ثبت نمايند.

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 34959
صفحه از 580
پرینت  ارسال به