۲ / ۲
آن شقى ترين، در انتظار چيست؟
۲۸۹۷.الغاراتـ به نقل از ابن ابى ليلى ، از امام على عليه السلام: «من خواهم مرد، يا كشته مى شوم، و بلكه كشته خواهم شد. آن بدبخت ترينِ امّتْ منتظر چيست تا اين محاسن را از بالايش به خون رنگين كند؟» و دست خود را بر محاسن خود زد .
۲۸۹۸.تاريخ بغدادـ به نقل از عبد اللّه بن سبع ـ: شنيدم كه على عليه السلام بر فراز منبر مى گفت: «آن شقى ترينْ منتظر چيست؟ پيامبر خدا مرا خبر داده است كه اين، از خون اين رنگين خواهد شد» (ابن داوود كه در سند روايت است ، به محاسن و سرش اشاره كرد). گفت: اى امير مؤمنان! به ما خبر ده كه كيست تا پيش تر از آن، سراغش رويم؟ فرمود: «شما را به خدا سوگند ، مبادا مردى جز قاتل من به خاطر من كشته شود!».
۲۸۹۹.البداية والنهايةـ به نقل از ثعلبة بن يزيد ـ: على عليه السلام فرمود: «سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و موجودات را آفريد، اين محاسن از خون سر رنگين خواهد شد. چه چيزى آن شقى ترينْ فرد را از انجام دادن آن بازداشته است؟».
عبد اللّه بن سبع گفت: به خدا سوگند ـ اى امير مؤمنان ـ كه اگر كسى چنين كند، دودمانش را نابود مى كنيم.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم كه مبادا كسى جز قاتل من به قصاص خونم كشته شود».
۲۹۰۰.تاريخ دمشقـ به نقل از سعيد بن مسيّب ـ: على عليه السلام را بر منبر ديدم، در حالى كه مى فرمود: «يقينا اين با اين رنگين خواهد شد (و با دست خود اشاره به محاسن و پيشانى خود كرد) . پس چه چيزى آن شقى ترين فرد را بازداشته است؟» [ با خود ]گفتم : على عليه السلام ادّعاى علم غيب كرد. چون كشته شد، دانستم كه پيش تر به او گفته شده بود.