۱ / ۶
قاتل او بدبخت ترينِ مردم است
۲۸۹۰.مسند ابن حنبلـ به نقل از عمّار ياسر ـ: من و على عليه السلام در غزوه ذات العشيره همراه بوديم. چون پيامبر خدا در آن جا فرود آمد و اقامت گزيد، مردمى از بنى مدلج را ديديم كه در چشمه اى كه در نخلستان داشتند ، كار مى كردند. على عليه السلام به من گفت: «اى ابو يقظان! مى خواهى نزد آنان برويم و ببينيم چگونه كار مى كنند؟».
پيش آنان رفتيم و ساعتى به تماشاى كارشان پرداختيم. خوابْ ما را فرا گرفت. من و على عليه السلام رفتيم و در بين توده اى از درخت هاى خرما روى خاك خوابيديم. به خدا سوگند ، از خواب بيدار نشديم تا آن كه پيامبر خدا با پايش ما را تكان داد. ما هم از آن زمين خاكى، خاك آلود شده بوديم. آن روز بود كه چون پيامبر خدا، على عليه السلام را خاك آلود ديد، او را «ابو تراب» صدا زد و فرمود : «آيا به شما دو تن خبر دهم از دو مردى كه بدبخت ترين مردم اند؟».
گفتيم: آرى ، اى پيامبر خدا!
فرمود: «سرخْ روى قوم ثمود كه ناقه را پى كرد و آن كه ـ اى على ـ بر فرق تو ضربت مى زند تا اين كه محاسنت از خون آن تَر مى شود».
۲۸۹۱.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از سعيد بن ابى هلال ، از زيد بن اسلم ـ: ابو سنانِ دئلى به من خبر داد كه على عليه السلام را در بيمارى وى ـ كه او را آزار مى داد ـ عيادت كرد. گويد: به او گفتم: در اين بيمارى ات بر جان تو بيمناكيم ، اى امير مؤمنان!
فرمود: «ولى به خدا سوگند ، من از اين بيمارى بر جان خويش نمى ترسم، چرا كه از پيامبر خدا ـ كه صادق و تصديق شده است ـ شنيدم كه مى فرمود: به يقينْ تو ضربتى اين جا و ضربتى آن جا خواهى خورد (و به دو طرف سرش اشاره كرد) و خون آن جارى خواهد شد تا آن كه محاسن تو رنگين شود. صاحب آن ضربتْ شقى ترين فرد امّت است، آن گونه كه پى كننده ناقه صالح، شقى ترين فرد قوم ثمود بود».