۲۸۷۷.اُسد الغابةـ به نقل از ابن عبّاس ـ: على عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: روز اُحد كه شهادت من به تأخير افتاد و شهيدان به شهادت رسيدند، به من فرمودى كه : «شهادت از پى توست، پس آن گاه كه اين از خون آن (اشاره به سر و محاسن خويش) رنگين شود ، شكيبايى ات چگونه خواهد بود؟».
على عليه السلام گفت: اى پيامبر خدا! اگر آنچه را كه برايم فرمودى ، محقَّق شود ، اين از موارد صبر نيست، بلكه از موارد بشارت و كرامت است.
۲۸۷۸.امام على عليه السلام :روزى پيامبر خدا [ در آستانه ماه رمضان] براى ما خطبه خواند... سپس گريست . گفتم : اى پيامبر خدا! چه چيزى تو را مى گريانَد؟
فرمود : «اى على! براى آن مى گريم كه در اين ماه، حرمت تو را مى شكنند . گويا مى بينم كه تو در حال نماز خواندن براى پروردگار خويشى كه شقى ترينِ اوّلين و آخرين، همزاد پى كننده ناقه قوم ثمود ، بر مى خيزد و بر فرق سرت ضربتى مى زند كه مَحاسن تو با آن رنگين مى گردد».
گفتم : اى پيامبر خدا! آيا اين حادثه، در حالت سلامتِ دين من است؟
فرمود: «در سلامتِ دين توست».
سپس فرمود: «اى على! هركس تو را بكشد ، مرا كشته است . هر كس تو را دشمن بدارد ، مرا دشمن داشته است . هر كه تو را دشنام دهد ، مرا دشنام داده است ؛ چرا كه تو همچون جان من براى منى . روح تو از روح من و سرشت تو از سرشت من است. خداوند متعالْ من و تو را آفريد ، و من و تو را برگزيد؛ مرا براى نبوّت برگزيد و تو را براى امامت. هر كس امامت تو را انكار كند، نبوّت مرا انكار كرده است.
اى على! تو وصىّ من ، پدر فرزندان من ، همسر دختر من و جانشين من بر امّت منى ، در حياتم و پس از مرگم . فرمان تو فرمان من است و نهى تو نهى من . به خدايى كه مرا به نبوّت برانگيخت و مرا بهترينِ آفريده ها قرار داد ، سوگند مى خورم كه تو حجّت خدا بر آفريدگان و امين او بر رازش و جانشين او بر بندگان اويى» .