۲۸۵۳.تاريخ اليعقوبى:على عليه السلام در مسجد نشست و مردم را فرا خواند. چهار هزار نفر گرد آمدند. آنان را [به فرماندهى حجر بن عدى] در پى آن گروه (ضحّاك و همراهانش) روان ساخت و شتابان رفتند، تا آن كه در تَدمُر از منطقه حِمْص به آنان رسيدند. با آنان جنگيدند و فرارى شان دادند، تا آن كه به ضحّاك رسيدند. شب ميان آنان حايل شد. از اوّل شب ، ضحّاك روى به بازگشت و فرار نهاد. حجر بن عدى و همراهانش تا دو شبانه روز ، از هر سو بر غارتگران در آن شهرها تاختند.
۲۸۵۴.امام على عليه السلامـ پس از آن كه ضحّاك بن قيس بر قطقطانه شبيخون زد و به على عليه السلام خبر رسيد كه او آمده و ابن عميس را هم كشته است ـ: «اى اهل كوفه! به يارى سپاهيانى از خودتان بيرون شويد كه برخى شان هم كشته شده اند . به يارى مرد شايسته، ابن عميس برويد و از حريم خودتان دفاع كنيد و با دشمنتان بجنگيد». مردمْ پاسخى ضعيف دادند. فرمود:
«اى مردم عراق! دوست داشتم كه به جاى هر هشت نفر شما يكى از شاميان را داشتم! واى بر آنان! آنان با پايدارى در ستمكارى شان مى جنگند. واى بر شما! با من بيرون آييد، آن گاه اگر خواستيد از گِرد من فرار كنيد! به خدا سوگند ، من اميدوار به شهادتم و [مرغ ]شهادت ، بالاى سرم مى چرخد . به علاوه ، آسودگى عظيم خواهم داشت در ترك مدارا با شما، آن گونه كه باشترانِ آبكشِ تازه كار يا با جامه هاى پوسيده مدارا مى كنند كه هر چه از يك طرف مى دوزند، از طرف ديگر پاره مى شود.