۸ / ۵
غارت عبد اللّه بن مَسعده
۲۸۴۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از عوانه ـ: معاويه [ در سال ۳۹ هجرى ] عبد اللّه بن مَسعَده فَزارى را نيز با هزار و هفتصد مرد به تَيماء ۱ روانه كرد و به او دستور داد به هر كس از باديه نشينان كه گذر كرد، از او زكات بگيرد و هركس را كه از دادن زكات مالش سرپيچى كند، بكُشد. سپس به مكّه، مدينه و حجاز رود و چنين كند. گروه زيادى از قوم او نيز بر او گرد آمدند.
چون خبر به على عليه السلام رسيد، مُسَيِّب بن نَجْبه فزارى را روانه كرد. وى در تيماء به عبد اللّه بن مسعده رسيد. تا نيمه آن روز ، جنگ سختى با هم داشتند. مسيّب به پسر مسعده تاخت و سه ضربه بر او زد كه با هيچ كدام قصد كشتن او را نداشت و به او مى گفت: خودت را نجات بده، خودت را نجات بده!
عبد اللّه بن مسعده و همراهانش وارد دژ شدند . ديگران به سوى شام گريختند و باديه نشينانْ شترهاى زكاتى را كه همراه وى بود ، به غارت بردند. مسيّب نيز او و همراهانش را سه روز محاصره كرد و سپس هيزم و آتش آورد و درِ قلعه را به آتش كشيد.
آنان چون هلاكت خويش را حسّ كردند، رو به مسيب گفتند: اى مسيّب! ما خويشاونديم .
دل مسيّب به حالشان سوخت و نخواست آنان را بكشد. دستور داد آتش را خاموش كردند. به ياران خود گفت: مأموران مخفى برايم خبر آورده اند كه لشكرى از سوى شام به طرف شما مى آيد. همه در يك جا جمع شويد.
عبد اللّه بن مَسعَده با يارانش شبانه بيرون شده ، به شام رفتند. عبد الرحمان بن شبيب گفت: ما را در پى آنان روان كن. مسيّب گوش نكرد. [ عبد الرحمان ]به وى گفت: تو به امير مؤمنان خيانت كردى و با آنان سازش نمودى!