427
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7

۳۰۳۱.الكافىـ به نقل از عبد اللّه بن سنان ـ: عمر بن يزيد به نزد من آمد و گفت: سوار شو. همراه او سوار بر مركب شدم . رفتيم تا به خانه حفص كناسى رسيديم. او را هم فراخوانديم . سوار شد و همراه ما آمد، تا آن كه به غَرى آمديم و به قبرى رسيديم. گفت: فرود آييد . اين قبر امير مؤمنان است.
گفتيم: از كجا دانسته اى؟
گفت: آن گاه كه امام صادق عليه السلام در حيره بود، بارها همراه آن حضرت به اين جا آمده ام و آن حضرت مرا خبر داده كه اين قبر اوست.

۳۰۳۲.الإرشاد:فرزندانش حسن و حسين عليهماالسلام به فرمان امام عليه السلام عهده دار غسل و كفن آن حضرت شدند و او را به غَرىّ نجف بردند و همان جا به خاك سپردند و طبق وصيّت آن حضرت به دو فرزندش، جاى قبر را محو كردند، چون امام عليه السلام مى دانست پس از او بنى اميّه به قدرت مى رسند و دشمن آن حضرت اند و هرچه بتوانند با نيّت هاى شومشان از سخن ناروا و كارهاى زشت درباره او انجام مى دهند.
بنا بر اين، همچنان قبر آن حضرت پنهان بود، تا آن كه امام صادق عليه السلام در عصر بنى عبّاس به آن راهنمايى كرد و آن گاه كه بر منصور دوانيقى در حيره وارد مى شد، [در بين راه،] آن قبر را زيارت كرد و شيعيان آن مكان را شناختند . از آن پس، پيروان او به زيارت آن حضرت پرداختند . درود خدا بر او و خاندان پاك او! سنّ آن حضرت هنگام شهادت ۶۳ سال بود.

۳۰۳۳.الإرشادـ به نقل از عبد اللّه بن حازم ـ: روزى همراه هارون الرشيد به قصد شكار بيرون رفتيم . به طرف غَريَّين و ثَويّه ۱ رفتيم . آهوانى را ديديم . بازها و سگ هاى شكارى را در پى آنها روان كرديم . ساعتى چرخيدند تا آن كه آهوها به تپّه هايى پناه بردند و خود را روى آنها افكندند. بازها در ناحيه اى فرود آمدند. سگ ها هم برگشتند.
هارون از اين واقعه شگفت زده شد. آن گاه آهوان از تپه ها به زير آمدند . دوباره بازها به پرواز آمدند و سگ ها در پى آنها رفتند . دوباره آهوان به تپّه ها بازگشتند و سگ ها و بازها هم برگشتند. اين صحنه سه بار تكرار شد.
هارون گفت: بتازيد و هركس را در اين منطقه يافتيد ، بياوريد. پيرمردى از بنى اسد را نزد او آورديم.
هارون گفت: اين تپّه ها چيست؟
گفت: اگر امانم دهى ، خبر مى دهم.
گفت: با خدا عهد و پيمان مى بندم كه با تو كارى نداشته باشم و آزارت نكنم.
گفت: پدرم از پدرانش نقل كرده كه مى گفتند: قبر على بن ابى طالب عليه السلام در اين تپّه هاست . خداوندْ آن را حرم قرار داده است و هر چيزى كه به آن جا پناهنده شود ، ايمن گردد.
هارون فرود آمد و آبى طلبيد . وضو گرفت و نزد آن تپه ها نماز خواند . خود را به آن خاك ها افكند و گريه آغاز كرد . آن گاه بازگشتيم.

1.جايى نزديك كوفه (معجم البلدان : ج ۲ ص ۸۷) .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
426

۳۰۳۱.الكافي عن عبد اللّه بن سنان :أتاني عُمَرُ بنُ يَزيدَ فَقالَ لي : إركَب ، فَرَكِبتُ مَعَهُ ، فَمَضَينا حَتّى أتَينا مَنزِلَ حَفصٍ الكُناسِيِّ ، فَاستَخرَجتُهُ فَرَكِبَ مَعَنا ، ثُمَّ مَضَينا حَتّى أتَينا الغَرِيَّ فَانتَهَينا إلى قَبرٍ ، فَقالَ : إنزِلوا هذا قَبرُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ، فَقُلنا مِن أينَ عَلِمتَ ؟ فَقالَ : أتَيتُهُ مَعَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام حَيثُ كانَ بِالحيرَةِ غَيرَ مَرَّةٍ ، وخَبَّرَني أنَّهُ قَبرُهُ . ۱

۳۰۳۲.الإرشاد :تَوَلّى غُسلَهُ وتَكفينَهُ ابناهُ الحَسَنُ وَالحُسَينُ عليهماالسلامبِأَمرِهِ ، وحَمَلاهُ إلَى الغَرِيِّ مِن نَجَفٍ الكوفَةَ ، فَدَفَناهُ هُناكَ وعَفَيا مَوضِعَ قَبرِهِ بِوَصِيَّةٍ كانَت مِنهُ إلَيهِما في ذلِكَ ؛ لِما كانَ يُعلِمُهُ عليه السلام مِن دَولَةِ بَني اُمَيَّةَ مِن بَعدِهِ ، وَاعتِقادِهِم في عَداوَتِهِ ، وما يَنتَهونَ إلَيهِ بِسوءِ النِّيّاتِ فيهِ مِن قَبيحِ الفِعالِ وَالمَقالِ بِما تَمَكَّنوا مِن ذلِكَ ، فَلَم يَزَل قَبرُهُ عليه السلام مخُفىً حَتّى دَلَّ عَلَيهِ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام فِي الدَّولَةِ العَبّاسِيَّةِ ، وزارَهُ عِندَ وُرودِهِ إلى أبي جَعفَرٍ [المَنصورِ] ـ وهُوَ بِالحيرَةِ ـ فَعَرَفَتهُ الشّيعَةُ وَاستَأنَفوا إذ ذاكَ زِيارَتَهُ عَلَيهِ السَّلامُ وعَلى ذُرِّيَّتِهِ الطّاهِرينَ ، وكانَ سِنُّهُ عليه السلام يَومَ وَفاتِهِ ثَلاثا وسِتّينَ سَنَةً . ۲

۳۰۳۳.الإرشاد عن عبد اللّه بن حازم :خَرَجنا يَوما مَعَ الرَّشيدِ مِنَ الكوفَةِ نَتَصَيَّدُ ، فَصِرنا إلى ناحِيَةِ الغَرِيَّينِ وَالثَّوِيَّةِ ، فَرَأَينا ظِباءً فَأَرسَلنا عَلَيهَا الصُّقورَةَ وَالكِلابَ ، فَجاوَلَتها ساعَةً ثُمَّ لَجَأَتِ الظِّباءُ إلى أكَمَةٍ ۳ فَسَقَطَت عَلَيها فَسَقَطَتِ الصُّقورَةُ ناحِيَةً ورَجَعتِ الكِلابُ ، فَعَجِبَ الرَّشيدُ مِن ذلِكَ ، ثُمَّ إنَّ الظِّباءَ هَبَطَت مِنَ الأَكَمَةِ فَهَطبت الصُّقورَةُ وَالكِلابُ ، فَرَجَعَتِ الظِّباءُ إلَى الأَكَمَةِ فَتَراجَعَت عَنهَا الكِلابُ وَالصُّقورَةُ ، فَفَعَلَت ذلِكَ ثَلاثا ، فَقالَ الرَّشيدُ : اُركُضوا ؛ فَمَن لَقيتُموهُ فَأَتَوني بِهِ ، فَأَتَيناهُ بِشَيخٍ مِن بَني أسَدٍ ، فَقالَ لَهُ هارونُ : أخبَرَني ما هذِهِ الأَكَمَةُ ؟ قالَ : إن جَعَلتَ لِيَ الأَمانَ أخبَرتُكَ . قالَ : لَكَ عَهدُ اللّهِ وميثاقُهُ أن لا اهيجُكَ ولا اُؤذيكَ .
قالَ : حَدَّثَني أبي عَن آبائي أنَّهُم كانوا يَقولونَ : إنَّ في هذِهِ الأَكَمَةِ قَبرَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ، جَعَلَهُ اللّهُ حَرَما لا يَأوي إلَيهِ شَيءٌ إلّا أمِنَ . فَنَزَلَ هارونُ فَدَعا بِماءٍ وتَوَضَّأَ وصَلّى عِندَ الأَكَمَةِ وتَمَرَّغَ عَلَيها وجَعَلَ يَبكي ، ثُمَّ انصَرَفنا . ۴

1.الكافي : ج ۱ ص ۴۵۶ ح ۶ ، كامل الزيارات : ص ۸۲ ح ۷۹ ، فرحة الغري : ص ۶۳ .

2.الإرشاد : ج ۱ ص ۱۰ ، إعلام الورى : ج ۱ ص ۳۱۲ نحوه إلى «بالحيرة» .

3.الأكَمة : الرابِيَة ؛ وهي ما ارتفع من الأرض (النهاية : ج ۱ ص ۵۹ «أكم» وج ۲ ص ۱۹۲ «ربا») .

4.الإرشاد : ج ۱ ص ۲۶ ، إرشاد القلوب : ص ۴۳۵ ، فرحة الغري : ص ۱۱۹ كلاهما عن عبد اللّه بن حازم ، الخرائج والجرائح : ج ۱ ص ۲۳۴ ح ۷۸ كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج ۴۲ ص ۲۲۴ ح ۳۳ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 35330
صفحه از 580
پرینت  ارسال به