149
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7

۸ / ۵

غارت عبد اللّه بن مَسعده

۲۸۴۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از عوانه ـ: معاويه [ در سال ۳۹ هجرى ] عبد اللّه بن مَسعَده فَزارى را نيز با هزار و هفتصد مرد به تَيماء ۱ روانه كرد و به او دستور داد به هر كس از باديه نشينان كه گذر كرد، از او زكات بگيرد و هركس را كه از دادن زكات مالش سرپيچى كند، بكُشد. سپس به مكّه، مدينه و حجاز رود و چنين كند. گروه زيادى از قوم او نيز بر او گرد آمدند.
چون خبر به على عليه السلام رسيد، مُسَيِّب بن نَجْبه فزارى را روانه كرد. وى در تيماء به عبد اللّه بن مسعده رسيد. تا نيمه آن روز ، جنگ سختى با هم داشتند. مسيّب به پسر مسعده تاخت و سه ضربه بر او زد كه با هيچ كدام قصد كشتن او را نداشت و به او مى گفت: خودت را نجات بده، خودت را نجات بده!
عبد اللّه بن مسعده و همراهانش وارد دژ شدند . ديگران به سوى شام گريختند و باديه نشينانْ شترهاى زكاتى را كه همراه وى بود ، به غارت بردند. مسيّب نيز او و همراهانش را سه روز محاصره كرد و سپس هيزم و آتش آورد و درِ قلعه را به آتش كشيد.
آنان چون هلاكت خويش را حسّ كردند، رو به مسيب گفتند: اى مسيّب! ما خويشاونديم .
دل مسيّب به حالشان سوخت و نخواست آنان را بكشد. دستور داد آتش را خاموش كردند. به ياران خود گفت: مأموران مخفى برايم خبر آورده اند كه لشكرى از سوى شام به طرف شما مى آيد. همه در يك جا جمع شويد.
عبد اللّه بن مَسعَده با يارانش شبانه بيرون شده ، به شام رفتند. عبد الرحمان بن شبيب گفت: ما را در پى آنان روان كن. مسيّب گوش نكرد. [ عبد الرحمان ]به وى گفت: تو به امير مؤمنان خيانت كردى و با آنان سازش نمودى!

1.تَيماء ، شهر كوچكى در اطراف شام، بين شام و وادى القرى بر سر راه حُجّاج شام. چون پيامبر خدا بر قلعه هاى خيبر و وادى القرى چيره شد، مردم تيماء به پرداخت جزيه راضى شدند. هم اينك روستايى بين دمشق و مكّه به نام «تيماء» وجود دارد (ر . ك : معجم البلدان : ج ۲ ص ۶۷) .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
148

۸ / ۵

غارَةُ عَبدِ اللّهِ بنِ مَسعَدَةَ

۲۸۴۹.تاريخ الطبري عن عوانة :وَجَّهَ مُعاوِيَةُ [في سنة ۳۹ ه ] أيضا عَبدَ اللّهِ بنَ مَسعَدَةَ الفَزارِيَّ في ألفٍ وسَبعِمِئَةِ رَجُلٍ إلى تَيماءَ ، وأمَرَهُ أن يُصَدِّقَ مَن مَرَّ بِهِ مِن أهلِ البَوادي ، وأن يَقتُلَ مَنِ امتَنَعَ مِن عَطائِهِ صَدَقَةَ مالِهِ ، ثُمَّ يَأتِيَ مَكَّةَ وَالمَدينَةَ وَالحِجازَ ، يَفعَلَ ذلِكَ ، وَاجتَمَعَ إلَيهِ بَشَرٌ كَثيرٌ مِن قَومِهِ .
فَلَمّا بَلَغَ ذلِكَ عَلِيّا وَجَّهَ المُسَيِّبَ بنَ نَجَبَةَ الفزارِيَّ ، فَسارَ حَتّى لَحِقَ ابنَ مَسعَدَةَ بِتَيماءَ فَاقتَتَلوا ذلِكَ اليَومَ حَتّى زالَتِ الشَّمسُ قِتالاً شَديدا ، وحَمَلَ المُسَيِّبُ عَلَى ابنِ مَسعَدَةَ فَضَرَبَهُ ثَلاثَ ضَرَباتٍ ، كُلِّ ذلِكَ لا يَلتَمِسُ قَتلَهُ ويَقولُ لَهُ : النَّجاءَ النَّجاءَ ۱ !
فَدَخَلَ ابنُ مَسعَدَةَ وعامَّةُ مَن مَعَهُ الحِصنَ ، وهَرَبَ الباقونَ نَحوَ الشّامِ ، وَانتَهَبَ الأَعرابُ إبِلَ الصَّدَقَةَ الَّتي كانَت مَعَ ابنِ مَسعَدَةَ ، وحَصَرَهُ ومَن كانَ مَعَهُ المُسَيِّبُ ثَلاثَةَ أيّامٍ ، ثُمَّ ألقَى الحَطَبَ عَلَى البابِ ، وألقَى النّيرانَ فيهِ ، حَتَّى احتَرَقَ .
فَلَمّا أحَسّوا بِالهَلاكِ أشرَفوا عَلَى المُسَيِّبِ فَقالوا : يا مُسَيِّبُ ! قَومَكَ ! فَرَقَّ لَهُم ، وكَرِهَ هَلاكَهُم ، فَأَمَرَ بِالنّارِ فَاُطفِئَت ، وقالَ لِأَصحابِهِ : قَد جاءَتني عُيونٌ فَأَخبَروني أنَّ جُندا قَد أقبَلَ إلَيكُم مِنَ الشّامِ ، فَانضَمّوا في مَكانٍ واحدٍ .
فَخَرَجَ ابنُ مَسعَدَةَ في أصحابِهِ لَيلاً حَتّى لَحِقوا بِالشّامِ ، فَقالَ لَهُ عَبدُ الرَّحمنِ بنُ شَبيبٍ : سِر بِنا في طَلَبِهِم ، فَأَبى ذلِكَ عَلَيهِ ، فَقالَ لَهُ : غَشَشتَ أميرَ المُؤمِنينَ ، وداهَنتَ في أمرِهِم . ۲

1.أي انجُو بنفسك (اُنظر النهاية : ج ۵ ص ۲۵ «نجا») .

2.تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۱۳۴ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۴۲۶ ، البداية والنهاية : ج ۷ ص ۳۲۰ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 35210
صفحه از 580
پرینت  ارسال به