97
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

۹ / ۱۳

رسوايى عمرو بن عاص

۲۵۳۰.الإمامة و السياسة :گفته شده كه عمرو به معاويه گفت : آيا خود ، از على مى ترسى و آن گاه كه من اندرزت مى دهم ، مرا [ به ترسيدن از او] متّهم مى كنى؟ به خدا سوگند ، هر آينه با على مبارزه خواهم كرد ، هر چند در نخستين ديدار با وى ، هزار بار بميرم .
آن گاه عمرو به مبارزه على عليه السلام رفت . على بر او ضربتى زد و بر زمينش افكَنْد . عمرو در برابر او به عورتش پناه برد و [ بدين سان] از او در امان مانْد . على عليه السلام از او دست كشيد و به او پشت كرد .
و على عليه السلام هيچ گاه به عورت هيچ كس ننگريسته بود ؛ چرا كه اهل حيا و بزرگْ منشى بود و از آنچه براى كسى چون او روا و زيبا نبود ، دورى مى كرد .

۲۵۳۱.البداية و النّهاية :گفته شده كه روزى عـلـى عليه السلام بـه عمرو بن عاص حمله بُرد و او را با نيزه ضربه زد و بر زمين افكَنْد . عورت او نمودار شد . پس على عليه السلام از او [ دست كشيد و] بازگشت . يارانش به وى گفتند : اى امير مؤمنان! تو را چه شد كه از او روى برگرداندى و بازگشتى؟
گفت : «آيا مى دانيد او كيست؟» .
گفتند : نه .
گفت : «او عمرو بن عاص است كه عورتش را نزد من آشكار كرد و سپس مرا به ياد خويشاوندى افكند . پس من نيز از او منصرف شدم» .
آن گاه كه عمرو نزد معاويه باز گشت ، معاويه به وى گفت : خدا را سپاس گو و كَپَل خود را!

۲۵۳۲.وقعة صِفّين :عمرو بن عاص ، پرچم در دست ، حمله بُرد و مى خوانْد :

زرهِ مرا بر من محكم كنيد تا گشوده نشود .
بعد از طلحه و زبير ، [ در نبرد با على] متّحد شو[ يد] .

روزى از آنِ [ مردم] هَمْدان است و روزى از آنِ صِدْف (عمرو بن مالك)
و [ مردمِ] تميم را چنان تكبّرى است كه آنان به در نمى رود .

من همه آنها را به شمشير مى زنم تا بازگردند ،
آن گاه كه خود به راه افتم ، همانند شترى كهن سال كه به خود مى بالد.

همين گونه با [مردمِ] حِميَر رفتار مى كنم، مگر آن كه باز گردند
و امّا امروز براى اهل ربيعه ، روز نابودى است .

على عليه السلام به رويارويى با او برخاست ، حال آن كه مى گفت :

«همه [ افراد ، خواه] گردن افرازان و [ خواه ]افسردگان [ و فرو نشستگان]
چه بزرگان و چه اطفال ، مى دانند ؛

كه من به تيزىِ شمشير ، نام آورم
و مردانه مى رزمم و طلايه دارانِ [ دشمن] را مى افكنم ؛

به شمشيرِ تيزى كه كُندى نمى پذيرد .
سپس با نيزه بر عمرو ضربه زد و او را بر خاك افكَنْد . عمرو ، با پاى خويش ، جلوى او را گرفت ، پس عورتش عيان شد . پس على عليه السلام از او چهره گردانْد و عمرو ، نيمه جان از معركه بيرون برده شد . كسانِ [ على عليه السلام ] گفتند : اى امير مؤمنان! آن مرد رهايى يافت!
گفت : «آيا مى دانيد او كيست؟» .
گفتند : نه .
گفت : «او عمرو بن عاص بود كه عورت خويش را در برابر من آشكار كرد و من از او روى گرداندم» .
عمرو ، نزد معاويه بازگشت . معاويه به وى گفت : چه كردى اى عمرو؟
گفت : على با من رويارو شد و بر زمينم افكَنْد .
گفت : خدا را سپاس گو و عورتت را! هان ؛ به خدا سوگند ، اگر او را مى شناختى ، به نبردش نمى رفتى .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
96

M۳۰۴_T۱_File_۳۴۳۰۱۷۲

۹ / ۱۳

فَضيحَةُ عَمرِو بنِ العاصِ

۲۵۳۰.الإمامة والسياسة :ذَكَروا أنَّ عَمرا قالَ لِمُعاوِيَةَ : أ تَجبُنُ عَن عَلِيٍّ ، وتَتَّهِمُني في نَصيحَتي إلَيكَ ؟ ! وَاللّهِ لاُبارِزَنَّ عَلِيّا ولَو مِتُّ ألفَ مَوتَةٍ في أوَّلِ لِقائِهِ . فَبارَزَهُ عَمرٌو ، فَطَعَنَهُ عَلِيٌّ فَصَرَعَهُ ، فَاتَّقاهُ بِعَورَتِهِ ، فَانصَرَفَ عَنهُ عَلِيٌّ ، ووَلّى بِوَجهِهِ دونَهُ .
وكانَ عَلِيٌّ رضى الله عنه لَم يَنظُر قَطُّ إلى عَورَةِ أحَدٍ ؛ حَياءً وتَكَرُّما ، وتَنَزُّها عَمّا لا يَحِلُّ ولا يَجمُلُ بِمِثلِهِ . ۱

۲۵۳۱.البداية والنهاية :ذَكَروا أنَّ عَلِيّا حَمَلَ عَلى عَمرِو بنِ العاصِ يَوما فَضَرَبَهُ بِالرُّمحِ ، فَأَلقاهُ إلَى الأَرضِ ، فَبَدَت سَوءَتُهُ ، فَرَجَعَ عَنهُ . فَقالَ لَهُ أصحابُهُ : ما لَكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ رَجَعتَ عَنهُ ؟
فَقالَ :أ تَدرونَ ما هُوَ ؟
قالوا : لا !
قالَ : هذا عَمرُو بنُ العاصِ تَلَقّاني بِسَوءَتِهِ ، فَذَكَّرَني بِالرَّحِمِ ، فَرَجَعتُ عَنهُ .
فَلَمّا رَجَعَ عَمرٌو إلى مُعاوِيَةَ قالَ لَهُ : اِحمَدِ اللّهَ وَاحمَدِ استَكَ . ۲

۲۵۳۲.وقعة صفّين :حَمَلَ عَمرُو بنُ العاصِ مُعلِما وهُوَ يَقولُ :

شَدّوا عَلَيَّ شِكَّتي لا تَنكَشِفْ
بَعدَ طُلَيحٍ وَالزُّبَيرِ فَأَتلِفْ

يَومٌ لِهَمدانَ ويَومٌ لِلصَّدِفْ
وفي تَميمٍ نَخوَةٌ لا تَنحَرِفْ

أضرِبُها بِالسَّيفِ حَتّى تَنصَرِفْ
إذا مَشَيتُ مِشيَةَ العَودِ الصَّلِفْ

ومِثلُها لِحِميَرٍ ، أو تَنحَرِفْ
وَالرَّبَعِيّونَ لَهُم يَومٌ عَصِفْ

فَاعتَرَضَهُ عَلِيٌّ وهُوَ يَقولُ :

قَد عَلِمَت ذاتُ القُرونِ المِيلِ
وَالخَصرِ وَالأَنامِلِ الطُّفولِ

أنّي بِنَصلِ السَّيفِ خَنشَليلُ
أحمي وأرمي أوَّلَ الرَّعيلِ

بِصارِمٍ لَيسَ بِذي فُلولِ
ثُمَّ طَعَنَهُ فَصَرَعَهُ ، وَاتَّقاهُ عَمرٌو بِرِجلِهِ ، فَبَدَت عوَرَتُهُ ، فَصَرَفَ عَلِيٌّ وَجهَهُ عَنهُ وَارتُثَّ ، فَقالَ القَومُ : أفلَتَ الرَّجُلُ يا أميرَ المُؤمِنينَ .
قالَ : وهَل تَدرونَ مَن هُوَ ؟
قالوا : لا .
قالَ : فَإِنَّهُ عَمرُو بنُ العاصِ تَلَقّاني بِعَورَتِهِ فَصَرَفتُ وَجهي عَنهُ .
ورَجَعَ عَمرٌو إلى مُعاوِيَةَ فَقالَ لَهُ : ما صَنَعتَ يا عَمرُو ؟
قالَ : لَقِيَني عَلِيٌّ فَصَرَعَني .
قالَ : اِحمَدِ اللّهَ وعَورَتَكَ ، أما وَاللّهِ أن لَو عَرَفتَهُ ما أقحَمتَ عَلَيهِ . ۳

1.الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۱۲۷ .

2.البداية والنهاية : ج ۷ ص ۲۶۴ ، الأخبار الطوال : ص ۱۷۷ ، المناقب للخوارزمي : ص ۲۳۶ ح ۲۴۰ ، الفصول المهمّة : ص ۸۹ كلّها نحوه وراجع مروج الذهب : ج ۲ ص ۳۹۷ .

3.وقعة صفّين : ص ۴۰۶ و ۴۰۷ ؛ شرح نهج البلاغة : ج ۸ ص ۶۰ عن ابن عبّاس وليس فيه الشعر .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32297
صفحه از 604
پرینت  ارسال به