فصل هشتم : شورشِ باقيمانده خوارج
۲۷۴۳.الكامل فى التّاريخ :آن گاه كه نهروانيان كشته شدند ، اشرس بن عوف شيبانى در دَسْكره ، با دويست تن بر على عليه السلام شوريد و به انبار روانه شد . على عليه السلام ، ابرش بن حسّان را با سيصد تن به سوى وى فرستاد و او با ايشان به نبرد پرداخت و اشرس در ربيع ثانى سال ۳۸ [ هجرى] كشته شد .
سپس هلال بن عُلّفه از [ قبيله] تَيْم الرّباب ، همراه برادرش مُجالد ، بر آشوبيد و به ماسَبَذان ۱ درآمد . على عليه السلام ، معقل بن قيس رياحى را به جانبش روانه ساخت و معقل ، او و يارانش را كه بيش از دويست تن بودند ، بكشت . قتل اينان در جمادى اوّل به سال ۳۸ [ هجرى] رخ داد .
آن گاه ، اَشهب بن بِشْر (وگفته شده : اشعث بن بشر) از [ قبيله] بُجَليه ، با يكصد و هشتاد تن شورش كرد و به همان عرصه درآمد كه هلال [ بن عُلّفه] و يارانش از پاى درآمده بودند . پس بر ايشان نماز گزارْد و به قدر توان ، آنان را دفن كرد .
پس على عليه السلام ، جارية بن قُدامه سعدى (و گفته شده : حُجْر بن عَدى) را به سوى ايشان روانه كرد . پس اشهب به جانب آنان برون شد و در جَرجَرايا ۲ از منطقه جوخا ۳ به نبرد پرداختند و اشهب و يارانش در جمادى ثانى سال ۳۸ [ هجرى] از پاى درآمدند .
آن گاه ، سعيد بن قفل تيمى ، از [ قبيله] تيم اللّه بن ثعلبه ، در ماه رجب ، همراه دويست مرد در بندنيجين شورش كرد و به درزنجان ، ۴ در دو فرسنگى مدائن ، درآمد . سعد بن مسعود به جانب ايشان روان شد و در رجب سال ۳۸ هجرى ، هلاكشان ساخت .
سپس ابو مريم سعدى تميمى خروج كرد و به شهرزور ۵ درآمد . بيشينه همراهان وى ، از عجم بودند و گفته شده كه همراه وى جز شش تن عرب نبودند كه او ، خود ، يكى از ايشان بود . با وى دويست و به نقلى چهارصد تن ، گرد آمدند . سپس حركت كرد تا به پنج فرسنگى كوفه رسيد .
پس على عليه السلام سفيرى نزد وى فرستاد و او را به بيعت و داخل شدن در كوفه فرا خواند . او نپذيرفت و گفت : ميان ما ، جز جنگ نيست .
آن گاه ، على عليه السلام ، شُرَيح بن هانى را با هفتصد تن به سوى او فرستاد . خوارج بر شُرَيح و يارانش هجوم آوردند و اينان از هم گسيختند و شريح با دويست تن باقى ماند و به روستايى روى آورْد . سپس برخى از يارانش به سوى وى بازگشتند و باقى مانده آنان به كوفه درآمدند .
پس على عليه السلام ، خود ، حركت كرد و پيشاپيش ، جارية بن قُدامه سعدى را فرستاد . جاريه ، خوارج را به فرمانبردارى از على عليه السلام فرا خواند و از كشته شدن بيمشان داد ؛ امّا اجابت نكردند . على عليه السلام هم به آنان پيوست و دعوتشان كرد ؛ امّا ايشان از او و يارانش سرپيچيدند . پس ياران على عليه السلام ، آنها را كشتند و از آنان جز پنجاه تن زنده نماندند كه امان خواستند و على عليه السلام امانشان داد .
در ميان خوارج چهل مجروح افتاده بودند كه على عليه السلام فرمان داد تا ايشان را به كوفه آوردند و مداوا كردند تا بهبود يافتند . قتل آن گروه از خوارج در ماه رمضان سال ۳۸ [ هجرى] رخ داد و آنان ، دليرترين رزمندگانِ خوارج بودند و از سر بى باكى شان ، به كوفه نزديك شده بودند .
1.ماسَبَذان ، از شهرهاى پيشكوه در استان لرستان از ايران است كه به آن سيروان گويند و شهرى است كهن ميان كوه ها و درّه ها ، با چشمه هايى كه درون شهر جارى است (تقويم البلدان : ص ۴۱۵) .
2.جَرجَرايا ، سرزمينى است نزديك دجله ميان بغداد و واسط ، از توابع نهروانِ پايين (تقويم البلدان : ص ۳۰۵) .
3.جوخا ، نام رودخانه اى است در اطراف بغداد ، كه آبادى بزرگى بر كناره آن است . اين رود ميان خانقين و خوزستان جارى است (معجم البلدان : ج ۲ ص ۱۷۹) .
4.در مأخذ چنين آمده ، امّا درستِ آن ، چنان كه در أنساب الاشراف و معجم البلدان آمده ، درزيجان است كه روستاىِ بزرگى در غرب دجله و پايين بغداد ، در فاصله سه فرسنگى آن است و از شهرهاى هفتگانه و شهر كَسراها به شمار مى رفته و نام اصلى اش درزبندان بوده است (معجم البلدان : ج ۲ ص ۴۵۰) .
5.شهرى ميان موصل و همدان است كه زور بن ضحاك آن را ساخته و اكنون به نام زور شناخته مى شود و در جنوب شرقى سليمانيه ، در نزديكى مرزهاى ايران و عراق قرار دارد (ر. ك : تقويم البلدان : ص ۴۱۳) .