217
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

فصل سيزدهم : بازگشت از صفّين

۱۳ / ۱

خطبه امام ، هنگام بازگشت از صفّين

۲۶۰۳.نهج البلاغةـ برگرفته خطبه وى ، هنگام بازگشتش از صفّين ـ: او را سپاس مى گويم ، در حالى كه خواهان تكميل نعمتش و فرمان بردارى در برابرِ شكوهش و خودنگاهدارى از نافرمانى اش هستم . و از او يارى مى جويم ، به جهت نياز به اين كه مرا كفايت فرمايد ، كه همانا هر كس وى هدايتش كند ، گم راه نمى شود ؛ هر كه او با وى دشمن باشد ، نجات نمى يابد ؛ و هر كه او بى نيازى اش بخشد ، نيازمند نمى شود . پس همانا او فراتر است از هر آنچه سنجيده شده و برتر است از هر آنچه گنجينه گشته .
و گواهى مى دهم كه معبودى جز او نيست و همتايى ندارد ؛ گواهى اى كه خلوصش از بوته آزمون برآمده و با خلوصش ، در دلْ گره خورده است و همواره به آن چنگ مى زنيم تا آن گاه كه ما را زنده مى دارد ؛ و آن را براى امور هولناكى كه در پيش داريم ، ذخيره مى كنيم . اين گواهى ، لازمه ايمان استوار ما و سرلوحه نيكوكارى و خشنودىِ خداى مهرورز ، و سبب دور ساختنِ شيطان است .
و گواهى مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده اوست كه وى را با دينى پُر آوازه و نشانه اى تابناك و كتابى نگاشته و نورى تابان و پرتوى درخشان و فرمانى جداسازنده ، فرستاد تا شبهه ها را بزدايد و با برهان ها استدلال كند و به نشانه ها [ ى خدا ]هشدارشان دهد و عقوبت ها [يى همانند سرنوشت اقوام پيشين ]بيمناكشان سازد . و در آن حال ، مردم در آشوب هايى به سر مى بردند كه در آن ، ريسمان دين گسسته ، ستون هاى يقين لرزان گشته ، بنيان [ دين] دست خوش اختلاف شده ، امور نابه سامان گشته ، و راهِ خلاصى [ از اين فتنه ها ]تنگ آمده بود و راه برون شدن [به سوى هدايت] ، كور شده بود . پس ، نشانه هدايت گم ، و كورى فراگير شده بود .
در آن حال ، از خداوند مهرورز سرپيچى مى شد ، شيطان يارى مى گشت ، ايمانْ خوار و ستون هايش ويران و نشانه هايش دگرگون و راه هايش نابود و جاده هايش ناپديد شده بود .
در آن حال ، از شيطان فرمان مى پذيرفتند و در راه هاى او گام مى نهادند و به سرچشمه هاى وى وارد مى شدند . به يارى ايشان ، نشانه هاى شيطان ، روان [و فراگير] و پرچم او برافراشته گشت ، آن هم در فتنه هايى كه مردم را زير گام هاى خويش لگدمال كرد و زير سُم هايش در هم كوفت و خود ، پا بر جا ايستاد . پس در آن فتنه ها ، مردم سرگشته و حيران و بى خبر و فريفته ، در بهترين خانه (مكّه) با بدترين همسايگان به سر مى بردند و خوابشان بيدارى و سرمه ديدگانشان اشك بود ؛ در سرزمينى كه دانشمندش لگام زده و نادانش گرامى بود .
[ شريف رضى گفته است : در بخشى از اين خطبه ، امام عليه السلام درباره خاندان پيامبر ـ درود و سلام خدا بر او باد ـ سخن مى گويد :] ايشان جايگاه راز خدا ، پناهگاه فرمان ، مخزن دانش ، بازگشتگاهِ حكمت ، خزانه كتاب ها[ ى آسمانى] ، و كوه هاى دين او هستند كه با ايشان ، قامت خميده دين را راست فرمود ولرزش پيكر آن را از ميان بُرد .
[ شريف رضى گفته است : در بخشى ديگر از خطبه ، امام عليه السلام از گروهى ديگر سخن مى رانَد :] گناه كاشتند و آن را با فريب ، آبيارى نمودند و هلاكت درو كردند . از اين امّت ، هيچ كس با خاندان محمّد صلى الله عليه و آله سنجيدنى نيست و آنان را كه همواره نعمت آن خاندان بر ايشان جارى است ، با آنها نمى توان برابر شمرد .
ايشان ، بنيان دين و ستون يقين هستند كه افراطكار به آنان باز مى گردد و وا پس مانده به ايشان مى پيوندد . ويژگى هاى حقّ امامت از آنِ ايشان است ، و جانشينى و ميراثبرى [ از پيامبر صلى الله عليه و آله ]در آنان جريان دارد . اكنون حق به شايستگانش بازگشته و به جايگاهى كه از آن رخت بر بسته بود ، باز آمده است .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
216

الفصل الثالث عشر : الإنصراف من صفّين

۱۳ / ۱

خُطبَةُ الإِمامِ عِندَ مُنصَرَفِهِ مِن صِفّينَ

۲۶۰۳.نهج البلاغةـ مِن خُطبَةٍ لَهُ عليه السلام بَعدَ انصِرافِهِ مِن صِفّينَ ـ: أحمَدُهُ استِتماما لِنِعَمتِهِ ، وَاستِسلاما لِعِزَّتِهِ ، وَاستِعصاما مِن مَعصِيَتِهِ . وأستَعينُهُ فاقَةً إلى كِفايَتِهِ ؛ إنَّهُ لا يَضِلُّ مَن هَداهُ ، ولا يَئِلُ مَن عاداهُ ، ولا يَفتَقِرُ مَن كَفاهُ ؛ فَإِنَّهُ أرجَحُ ما وُزِنَ وأفضَلُ ما خُزِنَ .
وأشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، شَهادَةً مُمتَحَنا إخلاصُها ، مُعتَقَدا مُصاصُها ، نَتَمَسَّكُ بِها أبَدا ما أبقانا . ونَدَّخِرُها لِأَهاويلِ ما يَلقانا ، فَإِنَّها عَزيمَةُ الإِيمانِ ، وفاتِحَةُ الإِحسانِ ، ومَرضاةُ الرَّحمنِ ، ومَدحَرَةُ الشَّيطانِ . وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، أرسَلَهُ بِالدِّينِ المَشهورِ ، وَالعَلَمِ المَأثورِ ، وَالكِتابِ المَسطورِ ، وَالنّورِ السّاطِعِ ، وَالضِّياءِ اللّامِعِ ، والأَمرِ الصّادِعِ ، إزاحَةً لِلشُّبُهاتِ ، وَاحتِجاجا بِالبَيِّناتِ . وتَحذيرا بِالآياتِ ، وتَخويفا بِالمَثُلاتِ ، وَالنّاسِ في فِتَنٍ انجَذَمَ فيها حَبلُ الدّينِ ، وتَزَعزَعَت سَوارِي اليَقينِ ، وَاختَلَفَ النَّجرُ ۱ وتَشَتَّتَ الأَمرُ ، وضاقَ المَخرَجُ وعَمِيَ المَصدَرُ ، فَالهُدى خامِلٌ وَالعَمى شامِلٌ . عُصِيَ الرَّحمنُ ، ونُصِرَ الشَّيطانُ ، وخُذِلَ الإِيمانُ ، فَانهارَت دَعائِمُهُ ، وتَنَكَّرَت مَعالِمُهُ ، ودَرَسَت سُبُلُهُ ، وعَفَت شُرُكُهُ . أطاعُوا الشَّيطانَ فَسَلَكوا مَسالِكَهُ ، ووَرَدوا مَناهِلَهُ ، بِهِم سارَت أعلامُهُ ، وقامَ لِواؤُهُ في فِتَنٍ داسَتهُم بِأَخفافِها ۲ ، ووَطِئَتهُم بِأَظلافِها ۳ ، وقامَت عَلى سَنابِكِها ۴ ، فَهُم فيها تائِهونَ حائِرونَ جاهِلونَ مَفتونونَ في خَيرِ دارٍ وشَرِّ جيرانٍ . نَومُهُم سُهودٌ وكُحلُهُم دُموعٌ ، بِأَرضٍ عالِمُها مُلجَمٌ وجاهِلُها مُكرَمٌ .
[قالَ الشَّريفُ الرَّضِيُّ :] ومِنها يَعني آلَ النَّبِيِّ عَلَيهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ :
هُم مَوضِعُ سِرِّهِ ، وَلَجَأُ أمرِهِ ، وعَيبَةُ ۵ عِلمِهِ ، ومَوئِلُ ۶ حُكمِهِ ، وكُهوفُ كُتُبِهِ ، وجِبالُ دينِهِ ، بِهِم أقامَ انحِناءَ ظَهرِهِ وأذهَبَ ارتِعادَ فَرائِصِهِ .
[قالَ الشَّريفُ الرَّضِيُّ :] ومِنها يَعني قَوما آخَرينَ :
زَرَعُوا الفُجورَ ، وسَقَوهُ الغُرورَ ، وحَصَدُوا الثُّبورَ ۷ . لا يُقاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله مِن هذِهِ الاُمَّةِ أحَدٌ ، ولا يُسَوّى بِهِم مَن جَرَت نِعمَتُهُم عَلَيهِ أبَدا . هُم أساسُ الدّينِ ، وعِمادُ اليَقينِ . إلَيهِم يَفيءُ الغالي ، وبِهِم يُلحَقُ التّالي . ولَهُم خَصائِصُ حَقِّ الوِلايَةِ ، وفيهِمُ الوَصِيَّةُ وَالوِراثَةُ . الآنَ إذ رَجَعَ الحَقُّ إلى أهلِهِ ، ونُقِلَ إلى مُنتَقَلِهِ . ۸

1.النَّجْرُ : الطَّبْع ، والأصل ، والسَّوقُ الشديد (النهاية : ج ۵ ص ۲۱ «نجر») .

2.الخُف : واحد أخْفافِ البعير ، وهو كالقدم للإنسان (لسان العرب : ج ۹ ص ۸۱ «خفف») .

3.الظَّلْفُ والظِّلْفُ : ظفُرُ كلِّ ما اجترّ وهو ظِلْف البقرة والشاة والظبي وما أشبهها ، والجمع أظلاف (لسان العرب : ج ۹ ص ۲۲۹ «ظلف») .

4.السُّنْبُك : طرفُ الحافِرِ وجانباه من قُدُمٍ ، وجمعه سَنابُك (لسان العرب : ج ۱۰ ص ۴۴۴ «سنبك») .

5.العيبةُ : مستودع الثياب، أو مستودع أفضل الثياب. وعيبة العلم على الاستعارة (مجمع البحرين : ج ۲ ص ۱۲۹۶ «عيب») .

6.المَوْئلُ : الموضع الذي يستقرّ فيه السَّيْلُ (لسان العرب : ج ۱۱ ص ۷۱۶ «وأل») .

7.الثبور : الهلاك (النهاية : ج ۱ ص ۲۰۶ «ثبر») .

8.نهج البلاغة : الخطبة ۲ ، بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۱۷ ح ۴۹ ؛ مطالب السؤول : ص ۵۸ وفيه إلى «وجاهلها مكرم» .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32298
صفحه از 604
پرینت  ارسال به