۱۱ / ۷
نامه معاويه به امام
۲۵۸۳.وقعة صِفّينـ به نقل از ابراهيم بن اشتر ـ: معاويه ، ابو اَعوَر سُلَمى را سوار بر اَسترى سپيد ، روانه كرد . وى ، قرآن بر سر ، ميان دو صفِ عراقيان و شاميان به حركت درآمد ، در حالى كه مى گفت : كتاب خدا ميان ما و شما داور است!
پس معاويه براى على عليه السلام [ چنين] پيام فرستاد : كار ميان ما و تو به درازا كشيد و هر يك از ما خود را در آنچه از ديگرى مى خواهد ، بر حق مى داند ، بى آن كه هيچ يك از ما به اطاعت از ديگرى تن دهد . افراد بسيار ميان ما كشته شدند و من بيم دارم كه آنچه در پيش است ، سخت تر از گذشته باشد . به زودى ، ما را در باب اين موضع ، بازخواست خواهند كرد و در حقيقت ، از كسى جز من و تو حسابرسى نخواهد شد .
آيا تن مى دهى به كارى كه در آن براى ما و تو ، زندگانى و حجّت و برائت باشد و امّت را سامان دهد ، خون ها را پاس دارد ، ميان ديندارانْ اُلفت برقرار سازد ، و كينه ها و آشوب ها را از ميان ببرد ؛ بدين سان كه ميان ما و تو دو داور مورد پسند ، يكى از يارانم و يكى از يارانت باشند و بنا بر كتاب خدا ميان ما داورى كنند؟ پس آن براى من و تو بهتر است و اين آشوب ها را ريشه كن مى كند . در آنچه بدان فرا خوانده شده اى ، خداى را بپرهيز و اگر اهلِ قرآنى ، به حكم آن خشنود باش . والسّلام!
۱۱ / ۸
پاسخ امام به معاويه و پذيرشِ داورى
۲۵۸۴.وقعة صِفّينـ به نقل از ابراهيم بن اشتر ، پس از ذكر نامه معاويه به امام عليه السلام ـ: پس على بن ابى طالب عليه السلام به معاويه نوشت :
«از بنده خدا ، على امير مؤمنان به معاوية بن ابى سفيان .
امّا بعد ؛ برترين كارى كه انسان خود را به آن مشغول مى كند ، پيروى از شيوه اى است كه با آن ، كارش نيك گردد ، از فضيلتش بهره گيرد ، و از زشتى آن بركنار مانَد . همانا ستم و باطلگرايى ، شخص را در دين و دنيا فرومايه مى نمايند و نزد كسى كه آنچه خدا به او وانهاده بى نيازش ساخته ، چنان عيوبش را آشكار مى كنند كه هيچ گونه چاره انديشى اش ، او را بى نياز نمى كند .
پس از دنيا برحذر باش ، كه همانا در هيچ چيزش كه بدان دست يافته اى ، شادمانى نيست . و به راستى ، دريافته اى كه نمى توانى آنچه را از دست رفتنش مقدّر است ، به دست آرى . گروهى خواستارِ چيزى به ناحق شدند و آن را به خداى تعالى نسبت دادند و خداوند ، ايشان را دروغگو خواند و بهره اى كم نصيبشان فرمود و سپس به عذابى سخت دچارشان كرد .
پس پروا كن از روزى كه هر كس سرانجام كارش را ستوده ساخته باشد، در آن روز مورد غبطه است و هر كس زمامش را به شيطان وا نهاده و با او نستيزيده باشد، پشيمانى مى كشد كه چرا دنيا او را فريفت و او به آن دل بست .
آن گاه مرا به حكم قرآن فرا خوانده اى و تو خود ، خوب مى دانى كه اهل قرآن نيستى و حكم آن را نمى خواهى ؛ و خداست آن كه از او يارى مى توان خواست . ما حكم قرآن را پذيرفتيم و اين نه به آن معناست كه دعوت تو را قبول كرده باشيم . و هركس به حكم قرآن خشنود نشود ، در بيراهه اى ناپيدا كرانه افتاده است» .