137
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

۹ / ۲۵

نامه معاويه به ابن عبّاس

۲۵۵۲.وقعة صِفّين :معاويه به ابن عبّاس نوشت :
امّا بعد ؛ اى هاشميان! شما در آزردنِ هيچ كس ، به اندازه آزردنِ ياران عثمان بن عفّان ، شتاب نداريد ؛ چندان كه طلحه و زبير را كشتيد ، از آن رو كه خونخواهِ عثمان بودند و آنچه را بر او رفته بود ، گران مى شمردند .
اگر اين همه براى آن است كه حكومت به بنى اميّه نرسد ، پيش تر [ كسانى از خاندان ]عَدى و تَيْم (عمر و ابو بكر) به آن دست يافتند ؛ امّا شما با آنان درنيفتاديد ، بلكه فرمانبرىِ خود از ايشان را آشكار كرديد . اكنون حال چنين است كه مى بينى و اين جنگ ها برخى از هر دو طرف را چنان در كام خود فرو بُرده كه در آن به برابرى رسيده ايم . پس هر چه شما را در ما به طمع اندازد ، ما را در شما به طمع مى افكَنَد و هر چه شما را از ما منصرف سازد ، ما را از شما منصرف مى كند .
ما چيزى را جز آنچه حاصل شد ، اميد داشتيم و [ حتّى] از كَمينه آنچه وقوع يافت ، بيمناك بوديم . شما امروز در رويارويى با ما به تندىِ ديروز نيستيد و فردا نيز به تندىِ امروز نخواهيد بود . ما به حكومت شام كه در چنگ داريم ، قناعت مى ورزيم، شما هم به حكومت عراق كه در دست داريد ، قناعت كنيد .
پس بر قريش رحم آوريد كه از بزرگانش تنها شش تن مانده اند : دو در شام ، دو در عراق ، و دو در حجاز . دو تنِ شام ، من و عمرو ، دو تنِ عراق ، تو و على ، و دو تنِ حجاز ، سعد و ابن عُمَر! دو تن از اين شش ، با تو دشمنى ورزيده اند و دو تنِ ديگر ، در تو توقّف كرده اند . و امروز ، تو سرآمدِ اين جمع هستى . اگر مردم پس از عثمان با تو بيعت مى كردند ، ما شتابان تر از آن كه به سوى على رويم ، به تو مى گرويديم .

۹ / ۲۶

پاسخ ابن عبّاس به معاويه

۲۵۵۳.وقعة صِفّين :آن گاه كه اين نامه به ابن عبّاس رسيد ، وى را خشمگين كرد و گفت : تا چند ، فرزندِ هِند ، عقل مرا به خود مى خوانَد و تا چه زمان ، آنچه را در دل دارم ، به صراحت نگويم؟ پس به وى نوشت :
امّا بعد ؛ همانا نامه ات به من رسيد و آن را خواندم . امّا اين كه گفته اى ما در آزار رسانى به شما ياران عثمان شتاب ورزيده ايم و حكومت بنى اميّه را خوش نمى داريم ؛ پس به جانم سوگند ، تو در [ پناهِ] عثمان ، به خواست خود رسيدى ؛ [ امّا ]آن گاه كه يارى ات را طلبيد ، او را يارى نكردى ؛ تا اين كه شدى اين كه شدى . و گواه ميان من و تو در اين مطلب ، پسر عموى تو و برادرِ [ مادرىِ ]عثمان ، وليد بن عُقْبه است .
و امّا طلحه و زبير ؛ همانان بودند كه افراد را ضدّ على عليه السلام گرد آوردند و گلويش را فشردند و آن گاه ، با بيعت شكنى خروج كرده ، خواهانِ حكومت شدند . پس ما با ايشان ، بر پيمان شكنى شان جنگيديم و با شما بر تجاوزگرى تان مى جنگيم .
و امّا اين گفته ات كه از قريش بيش از شش تن نمانده ؛ پس [ بدان كه ]چه فراوان اند مردان قريش و چه نيكويند باقى ماندگانِ ايشان كه برگزيدگانشان با تو جنگيدند و آنان كه ما را تنها نهاده اند ، همانان اند كه تو را نيز تنها نهاده [ و بى طرفى گزيده] اند .
و امّا اين كه [ مى خواهى] ما را با [يادآورىِ ]حكومتِ عَدى و تَيمْ تحريك كنى ؛ پس [ بدان كه ]ابو بكر و عمر بهتر از عثمان بودند ، همان گونه كه عثمان بهتر از تو بود . و اينك براى تو روزى نزد ما مانده است كه [ رفتار ما در آن ، ]پيش از آن را از يادت ببَرَد و از آينده اش بيمت دهد!
و امّا اين گفته ات كه اگر مردم با من بيعت مى كردند ، حكومت برايم استوار مى شد ؛ پس مردم با على بيعت كردند كه از من بهتر است ، امّا همگان بر بيعتش راست نشدند [ و بهانه مى آورند كه ]خلافت از آنِ كسى است كه در مشورت ، پذيرفته آيد .
امّا اى معاويه! تو كجا و خلافت كجا ، كه تو آزادشده و فرزندِ يكى از آزادشدگانى؟ خلافت از آنِ مهاجران پيش گام است و آزادشدگان را از آن ، سهمى نيست . والسّلام!


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
136

۹ / ۲۵

كِتابُ مُعاوِيَةَ إلَى ابنِ عَبّاسٍ

۲۵۵۲.وقعة صفّين :كَتَبَ مُعاوِيَةُ إلَى ابنِ عَبّاسٍ :
أمّا بَعدُ ؛ فَإِنَّكُم يا مَعشَرَ بَني هاشِمٍ لَستُم إلى أحَدٍ أسرَعَ بِالمَساءَةِ مِنكُم إلى أنصارِ عُثمانَ بنِ عَفّانَ ، حَتّى إنَّكُم قَتَلتُم طَلحَةَ وَالزُّبَيرَ لِطَلَبِهِما دَمَهُ ، وَاستِعظامِهِما ما نيلَ مِنهُ ، فَإِن يَكُن ذلِكَ لِسُلطانِ بَني اُمَيَّةَ فَقَد وَلِيَها عَدِيٌّ وتَيْمٌ ، فَلَم تُنافِسوهُم ، وأظهَرتُم لَهُمُ الطّاعَةَ . وقَد وَقَعَ مِنَ الأَمرِ ما قَد تَرى ، وأكَلَت هذِهِ الحُروبُ بَعضُها مِن بَعضٍ حَتَّى استَوَينا فيها ، فَما أطمَعَكُم فينا أطَمَعَنا فيكمُ ، وما آيَسَكُم مِنّا آيَسَنا مِنكُم.وقَد رَجَونا غَيرَ الَّذي كانَ، وخَشينا دونَ ما وَقَعَ ، ولَستُم بِمُلاقينَا اليَومَ بِأحدَّ مِن حَدِّ أمسِ ، ولا غَدا بِأَحدَّ مِن حَدِّ اليَومِ ، وقَد قَنِعنا بِما كانَ في أيدينا مِن مُلكِ الشّامِ فَاقنَعوا بِما في أيديكُم مِن مُلكِ العِراقِ ، وأبقوا عَلى قُرَيشٍ ؛ فَإِنَّما بَقِيَ مِن رِجالِها سِتَّةٌ ؛ رَجُلانِ بِالشّامِ ، ورَجُلانِ بِالعِراقِ ، ورَجُلانِ بِالحِجازِ ؛ فَأَمَّا اللَّذانِ بِالشّامِ فَأَنَا وعَمرٌو ، وأمَّا اللَّذانِ بِالعِراقِ فَأَنتَ وعَلِيٌّ ، وأمَّا اللَّذانِ بِالحِجازِ فَسَعدٌ وَابنُ عُمَرَ ، وَاثنانِ مِنَ السِّتَّةِ ناصِبانِ لَكَ ، وَاثنانِ واقِفانِ فيكَ ، وأنتَ رَأسُ هذَا الجَمعِ اليَومَ . ولَو بايَعَ لَكَ النّاسُ بَعدَ عُثمانَ كُنّا إلَيكَ أسرَعَ مِنّا إلى عَلِيٍّ . ۱

۹ / ۲۶

جَوابُ ابنِ عَبّاسٍ عَنهُ

۲۵۵۳.وقعة صفّين :لَمَّا انتَهَى الكِتابُ إلَى ابنِ عَبّاسٍ أسخَطَهُ ثُمَّ قالَ : حَتّى مَتى يَخطُبُ ابنُ هِندٍ إلَيَّ عَقلي ، وحَتّى مَتى اُجَمجِمُ عَلى ما في نَفسي ؟ ! فَكَتَبَ إلَيهِ :
أمّا بَعدُ ؛ فَقَد أتاني كِتابُكَ وقَرَأتُهُ ، فَأَمّا ما ذَكَرتَ مِن سُرعَتِنا إلَيكَ بِالمَساءَةِ في أنصارِ ابنِ عَفّانَ ، وكَراهِيَتِنا لِسُلطانِ بَني اُمَيَّةَ ، فَلَعَمري لَقَد أدرَكتَ في عُثمانَ حاجَتَكَ حينَ استَنصَرَكَ فَلَم تَنصُرهُ ، حَتّى صِرتَ إلى ما صِرتَ إلَيهِ ، وبَيني وبَينَكَ في ذلِكَ ابنُ عَمِّكَ وأخو عُثمانَ الوَليدُ بنُ عُقبَةَ . وأمّا طَلحَةُ وَالزُّبَيرُ ؛ فَإِنَّهُما أجلَبا عَلَيهِ ، وضَيَّقا خِناقَهُ ، ثُمَّ خَرَجا يَنقُضانِ البَيعةَ ويَطلُبانِ المُلكَ ، فَقاتَلناهُما عَلَى النَّكثِ ، وقاتَلناكَ عَلَى البَغيِ . وأمّا قَولُكَ : إنَّهُ لَم يَبقَ مِن قُرَيشٍ غَيرُ سِتَّةٍ ؛ فَما أكثَرَ رِجالَها وأحسَنَ بَقِيَّتَها ، وقَد قاتَلَكَ مِن خِيارِها مَن قاتَلَكَ ، لَم يَخذُلنا إلّا مَن خَذَلَكَ . وأمّا إغراؤُكَ إيّانا بِعَدِيٍّ وتَيمٍ ؛ فَأَبو بَكرٍ وعُمَرُ خَيرٌ مِن عُثمانَ ، كَما أنَّ عُثمانَ خَيرٌ مِنكَ ، وقَد بَقِيَ لَكَ مِنّا يَومٌ يُنسيكَ ما قَبلَهُ ، ويُخافُ ما بَعدَهُ . وأمّا قَولُكَ : إنَّه لَو بايَعَ النّاسُ لي لَااستقامَت لي ، فَقَد بايَعَ النّاسُ عَلِيّا وهُوَ خَيرٌ مِنّي فَلَم يَستَقيموا لَهُ ، وإنَّمَا الخِلافَةُ لِمَن كانَت لَهُ فِي المَشوَرَةِ . وما أنتَ يا مُعاوِيَةُ وَالخِلافَةَ ، وأنتَ طَليقٌ ؟ ! وَابنُ طَليقٍ ، وَالخِلافَةُ لِلمُهاجِرينَ الأَوَّلينَ ، ولَيسَ الطُّلَقاءُ مِنها في شَيءٍ . وَالسَّلامُ . ۲

1.وقعة صفّين : ص ۴۱۴ ، الدرجات الرفيعة : ص ۱۱۲ ؛ الفتوح : ج ۳ ص ۱۵۲ ، شرح نهج البلاغة : ج ۸ ص ۶۵ ، الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۱۳۳ ، المناقب للخوارزمي : ص ۲۵۶ ح ۲۴۰ .

2.وقعة صفّين : ص ۴۱۵ ، الدرجات الرفيعة : ص ۱۱۳ ؛ الفتوح : ج ۳ ص ۱۵۳ ، شرح نهج البلاغة : ج ۸ ص ۶۶ ، المناقب للخوارزمي : ص ۲۵۷ ح ۲۴۰ ، الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۱۳۳ نحوه .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32359
صفحه از 604
پرینت  ارسال به