۸ / ۲
فرمانِ نبرد
۲۴۶۶.الأخبار الطوال :آن گاه كه محرّم به پايان رسيد ، على عليه السلام آوازگَرى فرستاد و او به هنگام غروب خورشيد ، در اردوگاه معاويه ندا در داد : «همانا ما دست [ از نبرد ]بداشتيم تا ماه هاى حرام به فرجام رسند ؛ و اكنون چنين شده است و ما همگى به شما اعلام جنگ مى كنيم ، كه خدا خيانت پيشگان [ در پيمان] را دوست ندارد» .
۲۴۶۷.تاريخ الطبرىـ به نقل از جعفر بن حُذَيفه ـ: سپاهيان درنگ ورزيدند تا آن كه فرجامِ ماه محرّم نزديك شد و على عليه السلام به مرثد بن حارث جشمى فرمان داد [ تا ندا در دهد ]و او هنگام غروب آفتاب ، شاميان را ندا در داد : هلا كه امير مؤمنان به شما مى گويد : «همانا با شما مدارا كردم تا به سوى حق باز آييد و توبه كنيد . كتاب خداوند عز و جل را بر شما حجّت آوردم و به آن فرا خواندمتان ؛ امّا از سركشى دست نكشيديد و حق را اجابت نكرديد . من به شما اعلام جنگ مى كنم . كه خدا خيانت پيشگان را دوست ندارد» .
سپس شاميان ، غوغاگرانه به اميران و سَرانِ خويش پناه آوردند . معاويه و عمرو بن عاص برون شدند و فوج ها را آراستند و سپاه را آماده ساختند و آتش ها برافروختند . على عليه السلام [ نيز] سراسرِ شب را به آماده سازى سپاه و فوج آرايى پرداخت و خود در ميان ايشان مى گشت و به نبرد تشويقشان مى كرد .
۸ / ۳
تشويق كردن ياران براى نبرد
۲۴۶۸.تاريخ دمشقـ به نقل از ابن عبّاس ـ: زنان ناتوان اند كه فرزندى همچون امير مؤمنان على بن ابى طالب بياورند . خداى را سوگند ، هيچ اميرى را همسنگِ او نديده ام و نشنيده ام . همانا او را در جنگ صِفّين ديدم كه بر سرش دستارى بود در دو سويش آويخته ، چشمانش گويى خورشيدى بود بس پرفروغ! [ و ديدم كه ]بر سرِ گروهى ايستاده ، ايشان را [ به جنگ] بر مى انگيخت تا آن گاه كه به من رسيد كه در سويى از سپاه بودم . پس گفت :
«اى گروه هاى مسلمان! پروا[ ى خدا] را جامه خود سازيد ، آواهاتان را فرو آوريد ، لباس وقار بر تن بپوشيد ، سرنيزه ها را در كار بگيريد ، شمشيرها را پيش از بيرون كشيدن [ از نيام] بجنبانيد ، از چپ و راست نيزه بزنيد ، با لبه تيز شمشير بجنگيد ، شمشيرها را به گام ها و تيرها را به نيزه ها برسانيد ، كه شما در محضر خدا و همراه پسر عموى پيامبرش هستيد .
پياپى هجوم بَريد و از گريختن شرم كنيد ، كه گريز از جنگ ، ننگ است براى بازماندگان و در عهده [ ى آنان] و [ نيز ]آتش است در روزى كه حساب به ميان آيد . با ميل و رغبت جانفشانى كنيد و سبُكبارانه به سوى مرگ رويد . بر شما باد [ تاختن ]به اين سياهىِ انبوه (سپاه شاميان ) و سراپرده افراشته با ريسمان ها (خيمه معاويه )! پس بلنداىِ آن را ضربه زنيد ، كه شيطان بر [ مَركب] نا رامِ آن سوار شده و بازوانش را گسترده و براى بَرجَستن دست پيش آورده و براى گريختن پا پَس نهاده است .
پس سخت آهنگِ جنگ [ با او و يارانش] كنيد تا ستون دين براى شما جلوه گر شود ، «كه شما برتريد و خداوند با شماست و هرگز [ پاداشِ] كردارتان را نمى كاهد» .