75
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

۲۵۱۳.الفتوح :مردى از سپاه عراق سوار بر اسبى كَهَر برون آمد كه تنها درون پلك هاى چشمش پيدا بود و در دستش نيزه اى داشت و آن را بر فراز سرِ ياران على عليه السلام حركت مى داد و مى گفت : «صف هاتان را مرتّب كنيد» ؛ و مردم در نمى يافتند كه او كيست .
آن گاه كه صف ها و پرچم ها آراسته شدند ، مالك رو به سپاه على عليه السلام و پشت به سپاه شام ايستاد و پس از به جاى آوردن سپاس و ستايش خداوند ، گفت : اى بندگان خدا! خداوند را سپاس گوييد و شكر گزاريد كه در ميان شما ، پسر عمو وجانشينِ پيامبرش محمّد صلى الله عليه و آله و محبوب ترينِ مردم نزد وى را قرار داده؛همان نخستين مهاجر و ايمان آورنده، و همو كه شمشيرى است از شمشيرهاى خدا كه بر دشمنان خويش فرودش آورده است . پس مراقبِ آن هنگامه اى باشيد كه نبردِ سخت در گيرد ، [ پرچم هاى ]سياه به جنب و جوش درآيند ، نيزه ها در هم شكسته شوند ، و شمشيرها شكاف بردارند ، و اسب ها با پهلوانانِ سواره به جنبش درآيند ؛ و [ در آن حال ]تنها آوايى كه از شما مى شنوم ، نعره و همهمه[ ى جنگ ]است .
سپس مالك به شاميان يورش بُرد و چندان جنگيد كه نيزه اش شكست . پس باز گشت و در اين حال ، معلوم شد كه او اشتر است .

۲۵۱۴.تاريخ الطبرىـ به نقل از حُرّ بن صَيّاح نَخَعى ـ: آن روز ، اشتر بر اسب خويش نشسته ، در دستش شمشيرى يَمانى بود و هرگاه آن را تكان مى داد ، پندارى در آن ، آبى در حال چكيدن است ؛ و چون آن را بالا مى بُرد ، پرتوش چشم را خيره مى كرد . او شمشير مى زد و مى گفت :

گرداب هايى هستند كه پس از چندى ، درمى گذرند!

۲۵۱۵.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد اللّه بن عاصم فائشى ـ: مردى از قومِ من ، برايم حكايت كرد كه روزى اَشتر ، همراهِ مردانى از قاريان و تكْ سوارانِ عرب ، در صِفّين به ميدان نبرد آمد و جنگى سخت صورت دادند . آن گاه ، مردى به نبردِ ما آمد كه ـ خداى را سوگند ـ بسى كم كسى را به درازا و تنومندىِ او ديده بودم . پس هماورد طلبيد و هيچ كس جز اشتر به ميدانِ او نرفت . آنان دو ضربه ردّ و بدل كردند و اشتر با ضربه اى او را كُشت . به خدا سوگند ، ما [ از پيش] بر او بيمناك بوديم و از او مى خواستيم به ميدانِ آن مرد نرود . آن گاه كه اشتر وى را كشت ، يكى از ياران آن مرد تنومند ندا در داد :

اى سَهم ، اى سَهم بن ابى عيزار ؛
اى خوب ترين كسى كه از تيره زاره ۱ مى شناسيمت .

و گفت : به خدا سوگند ، هر آينه يا قاتل تو را مى كشم و يا او مرا مى كشد! سپس برون آمد و به اشتر يورش آورد . اشتر به او روى آورد و بر او ضربه اى زد ، چنان كه مقابلِ اسبش [ بر زمين ]افتاد . آن گاه ، يارانش به سويش شتافتند و پيكر مجروحش را وا رهاندند .
ابو رفيقه فهمى گفت : اين ، آتشى بود ؛ امّا با گردبادى روبه رو شد .

1.زاره ، تيره يا طائفه اى از قبيله اَزْد است .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
74

۲۵۱۳.الفتوح :خَرَجَ رَجُلٌ مِن أهلِ العِراقِ عَلى فَرَسٍ لَهُ كُمَيتٍ ـ لا يُرى مِنهُ إلّا حَماليقُ الحَدَقِ ، وفي يَدِهِ رُمحٌ لَهُ ـ فَجَعَلَ يَضرِبُ بِالرُّمحِ عَلى رُؤوسِ أصحابِ عَلِيٍّ ويَقولُ : سَوّوا صُفوفَكُم ! وَالنّاسُ لا يَعرِفونَهُ .
حَتّى إذَا اعتَدَلَتِ الصُّفوفُ وَالرّاياتُ ، اِستَقبَلَهُم بِوَجهِهِ ووَلّى ظَهرَهُ إلى أهلِ الشّامِ ، ثُمَّ حَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : اِحمَدُوا اللّهِ عِبادَ اللّهَ ، وَاشكُروهُ ؛ إذ جَعَلَ فيكُمُ ابنَ عَمِّ نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، ووَصِيَّهُ ، وأحَبَّ الخَلقِ إلَيهِ ، أقدَمَهُم هِجرَةً ، وأوَّلَهُم إيمانا ، سَيفٌ من سُيوفِ اللّهِ صَبَّهُ عَلى أعدائِهِ . فَانظُروا إذا حَمِيَ الوَطيسُ ، وثارَ القَتامُ ، وتَكَسَّرَتِ الرِّماحُ ، وتَثَلَّمَت الصِّفاحُ ، وجالَتِ الخَيلُ بِالأَبطالِ ، ولا أسمَعُ مِنكُم إلّا غَمغَمَةً أو هَمهَمَةً .
قالَ : ثُمَّ حَمَلَ عَلى أهلِ الشّامِ ، فَقاتَلَ حَتّى كُسِرَ رُمحُهُ ، ثُمَّ رَجَعَ فَإِذا هُوَ الأَشتَرُ . ۱

۲۵۱۴.تاريخ الطبري عن الحرّ بن الصيّاح النخعي :إنَّ الأَشتَرَ يَومَئِذٍ كانَ يُقاتِلُ عَلى فَرَسٍ لَهُ في يَدِهِ صَفيحَةٌ يَمانِيَّةٌ ؛ إذا طَأطَأَها خِلتَ فيها ماءً مُنصَبّا ، وإذا رَفَعَها كادَ يُعشِي البَصرَ شُعاعُها ، وجَعَلَ يَضرِبُ بِسَيفِهِ ويَقولُ :

الغَمَراتُ ثُمَّ يَنجَلينا ۲

۲۵۱۵.تاريخ الطبري عن عبد اللّه بن عاصم الفائشي :حَدَّثَني رَجُلٌ مِن قَومي أنَّ الأَشتَرَ خَرَجَ يَوما يُقاتِلُ بِصِفّينَ في رِجالٍ مِنَ القُرّاءِ ، ورِجالٍ مِن فُرسانِ العَرَبِ ، فَاشتَدَّ قِتالُهُم ، فَخَرَجَ عَلَينا رَجُلٌ ـ وَاللّهِ لَقَلَّما رَأَيتُ رَجُلاً قَطُّ هُوَ أطوَلُ ولا أعَظَمُ مِنهُ ـ فَدَعا إلَى المُبارَزَةِ ، فَلَم يَخرُج إلَيهِ أحَدٌ إلَا الأَشتَرُ ، فَاختَلَفا ضَربَتَينِ ، فَضَرَبَهُ الأَشتَرُ ، فَقَتَلَهُ . وَايمُ اللّهِ ، لَقَد كُنّا أشفَقنا عَلَيهِ ، وسَأَلناهُ أن لا يَخرُجَ إلَيهِ ، فَلَمّا قَتَلَهُ الأَشتَرُ نادى مُنادٍ مِن أصحابِهِ :

يا سَهمَ سَهمَ ابنَ أبي العَيزارِ
يا خيرَ مَن نَعلَمُهُ مِن زارِ

ـ و«زارَةُ» حَيٌّ مِنَ الأَزدِ ـ وقالَ : اُقسِمُ بِاللّهِ ، لَأَقتُلَنَّ قاتِلَكَ أو لَيَقتُلَنّي ، فَخَرَجَ فَحَمَلَ عَلَى الأَشتَرِ ، وعَطَفَ عَلَيهِ الأَشتَرُ فَضَرَبَهُ ، فَإِذا هُوَ بَينَ يَدَي فَرَسِهِ ، وحَمَلَ عَلَيهِ أصحابُهُ فَاستَنقَذوهُ جَريحا .
فَقالَ أبو رُفَيقَةَ الفَهمِيُّ : هذا كانَ نارا ، فَصادَفَ إعصارا . ۳

1.الفتوح : ج ۳ ص ۱۵۷ ، شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۲۰۷ ؛ وقعة صفّين : ص ۴۷۳ .

2.تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۲۲ ؛ وقعة صفّين : ص ۲۵۴ .

3.تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۵۷۵ ؛ وقعة صفّين : ص ۱۹۶ وفيه «أبو رقيقة السهمي» بدل «أبو رفيقة الفهمي» .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32689
صفحه از 604
پرینت  ارسال به