۲۷۷۲.امام على عليه السلامـ در سخنى در جمع ياران خويش ـ: اى گروهى كه جسم هايتان حاضر است، ولى انديشه هايتان غايب و خواسته هايتان ناهمگون! اى گروهى كه پيشوايانتان گرفتار شما شده اند! پيشواى شما مطيع خداست و شما نافرمانى اش مى كنيد و پيشواى شاميان خدا را نافرمان است ، ولى آنان اطاعتش مى كنند. به خدا سوگند، دوست داشتم معاويه، مثل مبادله درهم به دينار، حاضر به مبادله با من مى شد، ده نفر از شما را از من مى گرفت و يكى از آنان را مى داد!
۳ / ۱۰
مى گوييد: «على دروغگوست»!
۲۷۷۳.امام على عليه السلام :امّا بعد؛ اى اهل عراق! شما همچون آن زن بارداريد كه چون باردارى اش به پايان برسد، سقط جنين كند و شوهرش بميرد و بيوگى اش به درازا كشد و دورترين بستگانش از او ارث برند. به خدا سوگند ، به اختيار خود به سوى شما نيامدم . مرا به سمت شما كشاندند. به من خبر رسيده كه مى گوييد: «على دروغ مى گويد»! خدا مرگتان بدهد! بر چه كسى دروغ بندم؟ بر خدا؟! من كه نخستين ايمان آورنده به اويم. يا بر پيامبرش؟! من كه اوّلين كسم كه او را تصديق كردم. نه به خدا سوگند، اين ، سخنى است كه شما از آن غافليد و شايستگىِ آن را هم نداريد . واى بر مادرش! بى بها پيمانه مى كنم، اگر ظرف و ظرفيّتى باشد ، «و خبر آن را پس از مدّتى خواهيد دانست» .