459
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

۲۷۰۹.شرح نهج البلاغة :آن گاه كه على عليه السلام به سوى خوارج روان شد ، يكى از پيش قراولان، دوان دوان خود را به على عليه السلام رساند و گفت : اى امير مؤمنان ، مژده ات باد!
گفت : «مژده ات چيست؟» .
گفت : آن جماعت ، هنگامى كه خبر رسيدنت را دريافتند ، از نهر برگذشتند . پس تو را مژده باد ؛ زيرا خداوند ، آنان را در اختيار تو نهاده است .
على عليه السلام به وى گفت : «خدا را ، آيا آنها را ديدى كه بگذرند؟» .
گفت : آرى .
پس على عليه السلام او را سه بار سوگند داد و او هر بار گفت : آرى .
سپس على عليه السلام گفت : «به خدا سوگند ، آنان از نهر عبور نكرده اند و هرگز عبور نخواهند كرد و اين سوى آب ، هلاك خواهند گشت . سوگند به آن كه دانه را شكافيد و جنبنده را آفريد ، ايشان هرگز به اَثْلاث و قصر بَوازن نخواهند رسيد ، جز آن كه خداوند ، آنان را بكشد . و هر كه دروغ ببندد ، ناكام است!» .
سپس رزمنده اى ديگر دوان دوان پيش آمد و همانند سخن نخست را گفت . على عليه السلام به سخن وى اهمّيتى نداد و سواران ديگر نيز به شتاب آمدند و همان خبر را دادند .
على عليه السلام برخاست و بر پشت اسب خويش به جولان درآمد .
جوانى از ميان رزمندگان گفت : به خدا سوگند ، هر آينه من در نزديكىِ او مى ايستم . اگر [ خوارج ]از نهر گذشته باشند ، سرِ اين نيزه را در چشمش فرو مى بَرَم . آيا او مدّعى علم غيب است؟!
چون على عليه السلام به نهر رسيد ، آن جماعت را ديد كه نيام هاى شمشيرهاشان را در هم شكسته اند ، ستورانشان را پى كرده اند ، بر زانوانشان نشسته اند ، و با بانگى آهنگين و بلند مى گويند : «لا حُكْمَ إلّا للّه ؛ حُكم ، تنها از آنِ خداست!» .
پس آن جوان فرود آمد و گفت : اى اميرمؤمنان! من پيش تر در تو به ترديد افتادم و اكنون نزد خدا و تو ، توبه مى كنم پس از من درگذر .
على عليه السلام گفت : «همانا خداوند است آن كه گناهان را مى آمرزد . پس از وى غفران بخواه .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
458

۲۷۰۹.شرح نهج البلاغة :لَمّا خَرَجَ عَلِيٌّ عليه السلام إلى أهلِ النَّهرِ أقبَلَ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ مِمَّن كانَ عَلى مُقَدِّمَتِهِ يَركُضُ ، حَتَّى انتَهى إلى عَلِيٍّ عليه السلام فَقالَ : البُشرى يا أميرَ المُؤمِنينَ !
قالَ : ما بُشراكَ ؟
قالَ : إنَّ القَومَ عَبَرُوا النَّهرَ لَمّا بَلَغَهُم وُصولُكَ ، فَأَبشِر ؛ فَقَد مَنَحَكَ اللّهُ أكتافَهُم .
فَقالَ لَهُ : آللّهِ أنتَ رَأَيتَهُم قَد عَبَروا !
قالَ : نَعَم .
فَأَحلَفَهُ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، في كُلِّها يَقولُ : نَعَم . فَقالَ عَلِيٌّ : وَاللّهِ ، ما عَبَروهُ ، ولَن يَعبُروهُ ، وإنَّ مَصارِعَهُم لَدونَ النُّطفَةِ ، وَالَّذي فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأَ النَّسَمَةَ لَن يَبلُغُوا الأَثلاثَ ولا قَصرَ بَوازِنَ حَتّى يَقتُلَهُمُ اللّهُ ، وقَد خابَ مَنِ افتَرى .
قالَ : ثُمَّ أقبَلَ فارِسٌ آخَرُ يَركُضُ ، فَقالَ كَقَولِ الأَوَّلِ ، فَلَم يَكتَرِث عَلِيٌّ عليه السلام بِقَولِهِ وجاءَتِ الفُرسانُ تَركُضُ ، كُلُّها تَقولُ مِثلَ ذلِكَ .
فَقامَ عَلِيٌّ عليه السلام فَجالَ في مَتنِ فَرَسِهِ .
قالَ : فَيَقولُ شابٌّ مِنَ النّاسِ : وَاللّهِ ، لَأَكونَنَّ قَريبا مِنهُ ، فَإِن كانوا عَبَرُوا النَّهرَ لَأَجعَلَنَّ سِنانَ هذَا الرُّمحِ في عَينِهِ ؛ أيَدَّعي عِلمَ الغَيبِ ! فَلَمَّا انتَهى عليه السلام إلَى النَّهرِ وَجَدَ القَومَ قَد كَسَروا جُفونَ سُيوفِهِم ، وعَرقَبوا خَيلَهُم ، وجَثَوا عَلى رُكَبِهِم ، وحَكَّموا تَحكيمَةً واحِدَةً بِصَوتٍ عَظيمٍ لَهُ زَجَلٌ . ۱
فَنَزَلَ ذلِكَ الشّابُّ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي كُنتُ شَكَكتُ فيكَ آنِفا ، وإنّي تائِبٌ إلَى اللّهِ وإلَيكَ ، فَاغفِر لي !
فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : إنَّ اللّهَ هُوَ الَّذي يَغفِرُ الذُّنوبَ ، فَاستَغفِرهُ . ۲

1.الزَّجَل : رفع الصوت الطَّرِب (لسان العرب : ج ۱۱ ص ۳۰۲ «زجل») .

2.شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۲۷۱ ؛ بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۳۴۸ ح ۵۸۷ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32762
صفحه از 604
پرینت  ارسال به