۵ / ۲
روانه شدن قيس بن سعد به سوى خوارج، به فرمان امام، پيش از حركت
۲۷۰۱.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد اللّه بن عوف ـ: چون على عليه السلام خواست از [ شهر ]انبار به سوى خوارج حركت كند ، قيس بن سعد بن عباده را پيش فرستاد و به وى فرمان داد تا به مدائن رفته،در آن جا منزل گزيند تا وقتى كه فرمانش به او رسد . سپس على عليه السلام به سوى خوارج حركت كرد . بر كناره نهر ، قيس و سعد بن مسعود ثقفى به وى پيوستند .
پس على عليه السلام به خوارج پيغام داد : «كشندگانِ برادران ما را از ميان خود برگرفته ، به ما بسپاريد تا در ازاى [ كشتن ]آنان ، قصاصشان كنيم . سپس من رهاتان مى كنم و از شما دست مى شويم تا با شاميان رويارو شوم ؛ باشد كه خدا دل هاتان را بگردانَد و شما را به وضعى بهتر از اين كه اكنون داريد ، بازگردانَد» .
پس خوارج به وى پيغام داده ، گفتند : ما ، همه ، ايشان را كشتيم و همگى ، [ ريختن ]خون آنان و شما را مباح مى دانيم .
۲۷۰۲.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد الرّحمان بن ابى كنود ـ: همانا قيس بن سعد بن عباده به اهل نهروان گفت : بندگان خدا! آنچه را از شما طلب مى كنيم ( قاتلان را ) به ما تسليم نماييد و در بيعتى كه از آن خارج شده ايد ، درآييد و همراه ما به جنگ با دشمن ما و خودتان بازگرديد ، كه شما به كارى گران دست زده ايد : ما را مشرك مى خوانيد ، حال آن كه شرك ستمى است بزرگ ؛ و خون هاى مسلمانان را مى ريزيد و ايشان را مشرك به شمار مى آوريد .
عبد اللّه بن شجره سُلَمى گفت : همانا حقيقت براى ما روشن شده و ما از شما پيروى نمى كنيم ، مگر آن كه همانند عُمَر را براى ما آوريد!
[ قيس] گفت : ما در ميان خود ، جز اميرمان كسى را نمى شناسيم كه [ همانند ]او باشد . آيا شما در ميان خود [ كسى چون ]او را مى شناسيد؟ و [ نيز] گفت : شما را به خدا سوگند مى دهم كه جان هاى خود را هلاك نكنيد ، كه همانا جز اين نمى بينم كه فتنه بر شما چيره شده است .
ابو ايّوب خالد بن زيد انصارى [ هم] با ايشان به سخن پرداخت و گفت : اى بندگان خدا! ما و شما بر همان حال نخست هستيم كه از پيش برآن بوديم . ميان ما و شما جدايى نيست . پس چرا با ما مى جنگيد؟
گفتند : اگر امروز با شما بيعت كنيم ، فردا [ باز هم ]به داورى تن خواهيد داد .
گفت : شما را به خدا سوگند مى دهم كه به دليل بيم از آنچه در آينده پيش خواهد آمد ، فتنه امروز را پيش نيندازيد!