۴ / ۲
يارى خواستن امام از خوارج در جنگ با معاويه
۲۶۹۳.تاريخ الطبرىـ بـه نقل از عبد الملـك بـن ابى حرّه ـ: على عليه السلام به خوارجِ بر كناره نهر نوشت : «به نام خداوند بخشنده مهربان . از بنده خدا ، على امير مؤمنان ، به زيد بن حُصَين و عبد اللّه بن وَهْب و همراهانِ آن دو!
امّا بعد ؛ پس اين دو مرد كه به داورىِ آنان رضايت داده بوديم ، با كتاب خدا مخالفت ورزيدند و بى هيچ هدايتى از سوى خداوند ، از خواهش هاى نَفْسشان پيروى كردند ، به سنّت عمل نكردند و حكم قرآن را جارى نساختند . پس خدا و پيامبرش و مؤمنان از آن دو بيزارند . هر گاه اين نامه من به شما رسيد ، [به سوى من ]روى آوريد ، كه ما به سوى دشمن خود و شما در حركتيم و بر همان شيوه ايم كه از نخست بوديم . والسّلام!» .
خوارج به وى نوشتند : امّا بعد ؛ همانا تو نه براى پروردگارت ، كه براى نَفْس خويش ، خشم گرفته اى . پس اگر بر كافر بودنِ خود گواهى دهى و به توبه روى آورى ، در كار خود و تو مى انديشيم ؛ وگرنه، همگى با تو خواهيم جنگيد ، كه همانا خداوند ، خيانت پيشگان را دوست نمى دارد !
چون على عليه السلام نامه ايشان را خواند ، از آنان نوميد شد و چنين انديشيد كه آنان را رها كند و جماعت را به سوى شاميان حركت دهد تا به آنان برخورَد و با ايشان به جنگ پردازد .