425
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

۲۶۸۶.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد الملك بن ابى حرّه حنفى ـ: روزى ، على عليه السلام به خطبه برخاست . در ميان خطبه وى ، خوارج در گوشه هاى مسجد ، ندا دادند كه: حكم ، تنها از آنِ خداست! .
على عليه السلام گفت : «اللّه اكبر! اين ، گفتارى است حق كه از آن ، باطل قصد شده است اگر ساكت مانند ، آنان را در زمره مسلمانان بهره مى بخشيم ؛ اگر سخن گويند ، با ايشان احتجاج مى كنيم ؛ و اگر بر ما بشورند ، با آنان مى جنگيم» .
پس يزيد بن عاصم مُحاربى برجهيد و گفت : سپاس ، از آنِ خداست . پروردگارمان نه وانهاده مى شود و نه از او بى نيازى جسته مى شود . بار خدايا! به تو پناه مى بريم از اين كه در دينمان خوارى پذيريم ، كه خوارى پذيرفتن در دين ، خيانت ورزيدن در كار خداى عز و جل است و ذلّتى است كه اهلش را به خشم خداوند مى كشاند .
اى على! آيا ما را از كشته شدن بيم مى دهى؟ به خدا سوگند ، بدان كه همانا من اميد مى ورزم شما را به زودى با شمشيرهايى بزنم كه بازگردانده نمى شوند ؛ آن گاه ، خواهى دانست كه كدام يك از ما براى سوختن به آتش جهنّم ، سزاوارتر است !
سپس او (يزيد بن عاصم) و سه برادرش كه وى چهارمينشان بود ، آن جماعت را [از مسجد ]بيرون برد و سه نفرشان همراه خوارج و بر كناره نهر ، از پاى درآمدند و يكى از ايشان نيز پس از آن ، در نُخَيله از پاى درآمد .

۲۶۸۷.امام على عليه السلامـ برگرفته سخن وى درباره خوارج ، آن گاه كه سخن ايشان را شنيد كه : «حكم ، تنها از آنِ خداست!»ـ: اين ، گفتارى است حق كه از آن ، باطلى قصد شده است . آرى ؛ همانا داورى تنها از آنِ خداست ؛ امّا اينان مى گويند : حكمرانى تنها از آنِ خداست ؛ حال آن كه مردم را فرمانروايى بايد ، خواه نيكوكار وخواه بدكار كه مؤمن در حكومت وى به كار پردازد و كافر در آن بهره گيرد ؛ تا در آن [ مردم را ]به اَجَل خويش رسانَد . با آن ، بيت المال مسلمانان گرد آيد و با دشمن پيكار شود ، راه ها امن گردد و حقّ ضعيف از قوى ستانده شود ؛ چندان كه نيكوكار بياسايد و از بدكار در آسايش باشد .

۲۶۸۸.نهج البلاغة :روايت شده كه على عليه السلام با يارانش نشسته بود كه زنى زيبا از كنارشان گذشت و جماعت با چشمان خود او را دنبال كردند . امام عليه السلام گفت : «همانا ديدگان اين نرينگان ، آزمند است! اين گونه نگريستن ، مايه برانگيختن شهوت است . پس هر يك از شما چشمش به زنى افتاد كه او را خوش آمد ، بايد با زن خود درآميزد ، كه او نيز زنى است همچون هر زنى» .
مردى از خوارج گفت : خداوند ، او را در حال كفرش بكشد! چه خوب مى فهمد!
جماعت برخاستند تا او را بكشند . على عليه السلام گفت : «درنگ ورزيد! پاسخ او ، تنها دشنامى است برابر دشنام ، يا درگذشتن از گناه» .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
424

۲۶۸۶.تاريخ الطبري عن عبد الملك بن أبي حرّة الحنفي :إنَّ عَلِيّا خَرَجَ ذاتَ يَومٍ يَخطُبُ ، فَإِنَّهُ لَفي خُطبَتِهِ إذ حَكَّمَتِ المُحَكَّمَةُ في جَوانِبِ المَسجِدِ ، فَقالَ عَلِيٌّ : اللّهُ أكبَرُ ، كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِها باطِلٌ ! إن سَكَتوا عَمَّمناهُم ، وإن تَكَلَّموا حَجَجناهمُ ، وإن خَرَجوا عَلَينا قاتَلناهُم .
فَوَثَبَ يَزيدُ بنُ عاصِمٍ المُحارِبِيُّ فَقالَ : الحَمدُ للّهِِ غَيرَ مُوَدَّعٍ رَبُّنا ، ولا مُستَغنىً عَنهُ . اللّهُمَّ ، إنّا نَعوذُ بِكَ مِن إعطاءِ الدَّنِيَّةِ في دِينِنا ؛ فَإِنَّ إعطاءَ الدَّنِيَّةِ فِي الدّينِ إدهانٌ في أمرِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، وذُلُّ راجِعٌ بِأَهلِهِ إلى سَخَطِ اللّهِ . يا عَلِيُّ ، أبِالقَتلِ تُخَوِّفُنا ؟ أما وَاللّهِ ، إنّي لَأَرجو أن نَضرِبَكُم بِها عَمّا قَليلٍ غَيرَ مُصفَحاتٍ ، ثُمَّ لَتَعلَمَنَّ أيُّنا أولى بِها صِلِيّا . ثُمَّ خَرَجَ بِهِم هُوَ وإخوَةٌ لَهُ ثَلاثَةٌ هُوَ رابِعُهُم فَاُصيبوا مَعَ الخَوارِجِ بِالنَّهرِ ، واُصيبَ أحَدُهُم بَعدَ ذلِكَ بِالنُّخَيلَةِ . ۱

۲۶۸۷.الإمام عليّ عليه السلامـ مِن كَلامٍ لَهُ فِي الخَوارِجِ لَمّا سَمِعَ قَولَهُم : لا حُكمَ إلّا للّهِِ ـ: كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِها باطِلٌ ! نَعَم ، إنَّهُ لا حُكمَ إلّا للّهِِ ، ولكِن هؤُلاءِ يَقولونَ : لا إمرَةَ إلّا للّهِِ ، وإنَّهُ لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أميرٍ ؛ بَرٍّ أو فاجِرٍ ؛ يَعمَلُ في إمرَتِهِ المُؤمِنُ ، ويَستَمتِعُ فيهَا الكافِرُ ، ويُبَلِّغُ اللّهُ فيهَا الأَجَلَ ، ويُجمَعُ بِهِ الفَيءُ ، ويُقاتَلُ بِهِ العَدُوُّ ، وتَأمَنُ بِهِ السُّبُلُ ، ويُؤخَذُ بِهِ لِلضَّعيفِ مِنَ القَوِيِّ ، حَتّى يَستَريحَ بَرٌّ ، ويُستَراحَ مِن فاجِرٍ . ۲

۲۶۸۸.نهج البلاغة :رُوِيَ أنَّهُ عليه السلام كانَ جالِسا في أصحابِهِ، فَمَرَّت بِهِمُ امرَأَةٌ جَميلَةٌ، فَرَمَقَها القَومُ بِأَبصارِهِم ، فَقالَ عليه السلام : إنَّ أبصارَ هذِهِ الفُحولِ طَوامِحُ ، وإنَّ ذلِكَ سَبَبُ هَبابِها ۳ ، فَإِذا نَظَرَ أحَدُكُم إلَى امرَأَةٍ تُعجِبُهُ فَليُلامِس أهلَهُ ، فَإِنَّما هِيَ امرَأَةٌ كَامرَأَتِهِ .
فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الخَوارِجِ : قاتَلَهُ اللّهُ ، كافِرا ما أفقَهَهُ !
فَوَثَبَ القَومُ لِيَقتُلوهُ . فَقالَ عليه السلام : رُوَيدا ؛ إنَّما هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ ، أو عَفوٌ عَن ذَنبٍ . ۴

1.تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۷۲ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۹۸ .

2.نهج البلاغة : الخطبة ۴۰ ، بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۳۵۸ ح ۵۹۳ وراجع أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۱۳۵ .

3.الهِبّة ـ بالكسر ـ : هياج الفحل ، وهَبَّ التيس هِبابا : هاجَ ونَبّ للسّفاد (لسان العرب : ج ۱ ص ۷۷۸ «هبب») .

4.نهج البلاغة : الحكمة ۴۲۰ ، المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۱۱۳ وفيه «هناتها» بدل «هِبابها» .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32642
صفحه از 604
پرینت  ارسال به