ذلِكَ مِمّا يَجِدونَ في أنفُسِهِم . ۱ اين به خاطر آنچه در خويش مى ديدند ، بود .
نكته تأمل برانگيز در اين گفتگو اين است كه براى آن مرد، دشوار بوده است كه بپذيرد كسانى با باورى آميخته به ترديد و شك به دفاع از باور ، دست به شمشير ببرند و مبارزه كنند . پاسخ امام عليه السلام اين است كه آن حركت، از سر باور نبوده است ؛ بلكه احساسات درونى، آنان را به چنين موضعى فرا خوانده بود .
اين نكته بسيار عبرت آموز و تأمّل برانگيز است كه گاهى و بلكه غالبا ، شخص در صحنه هاى هيجان آفرين و مواضع برخاسته از لحظه ها و بدون تأمّل ، چنان اسير احساس مى شود كه در توفان احساس، يكسره خِرد از كار مى افتد ، و چون اين توفان نشست ، تازه آن كه بر مَركب احساس سوار بوده ، مى فهمد چه كرده و چگونه خود را و سرمايه خود را باخته است .
كلام امام عليه السلام نشان مى دهد كه حركت آنان، تكيه گاه استوار اعتقادى نداشته است . صحنه هايى كه ياد شد و ديگر واقعيّت هاى زندگى برخى از اينان، روشن كننده اين حقيقت است .
دو . دنياطلبى
دنياگرايى و جذب جاذبه هاى دنيوى شدن را مى توان دومين عامل انحراف خوارج برشمرد ؛ دنياگرايى با تمام شكل ها و نمودهايى كه دارد . به واقع اين موضوع ، مهم ترين عامل جريان هاى سه گانه : ناكثين ، قاسطين و مارقين است . على عليه السلام در بيانى ژرف، به بيان اين حقيقت پرداخته است :