289
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

لذا در عهدنامه معروف خود به مالك اشتر نوشت :
و إن عَقَدتَ بَينَكَ و بَينَ عَدُوِّكَ عُقدَةً أو ألبَستَهُ مِنكَ ذِمَّةً فَحُط عَهدَكَ بِالوَفاءِ ، وَ ارعَ ذِمَّتَكَ بِالأَمانَةِ، وَ اجعَل نَفسَكَ جُنَّةً دونَ ما أعطَيتَ ؛ فَإِنَّهُ لَيسَ مِن فَرائِضِ اللّهِ شَيءٌ النّاسُ أشَدُّ عَلَيهِ اجتِماعا ـ مَعَ تَفَرُّقِ أهوائِهِم و تَشَتُّتِ آرائِهِم ـ مِن تَعظيمِ الوَفاءِ بِالعُهودِ، و قَد لَزِمَ ذلِكَ المُشرِكونَ فيما بَينَهُم دونَ المُسلِمينَ؛ لِمَا استَوبَلوا مِن عَواقِبِ الغَدرِ . فَلا تَغدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ، و لا تَخيسَنَّ (تَحبِسَنَّ) بِعَهدِكَ، و لا تَختِلَنَّ عَدُوَّكَ؛ فَإِنَّهُ لا يَجتَرِئُ عَلَى اللّهِ إلّا جاهِلٌ شَقِيٌّ ، و قَد جَعَلَ اللّهُ عَهدَهُ و ذِمَّتَهُ أمنا أفضاهُ بَينَ العِبادِ بِرَحمَتِهِ، و حَريما يَسكُنونَ إلى مَنَعَتِهِ و يَستَفيضونَ إلى جِوارِهِ؛ فَلا إدغالَ و لا مُدالَسَةَ و لا خِداعَ فيهِ . ۱ و اگر با دشمنت پيمانى نهادى و در ذمّه (بر گردن) خود ، او را امان دادى ، به عهد خود وفا كن و آنچه بر ذمّه گرفته اى، ادا كن و خود را چون سپرى در برابر پيمانت قرار بده ؛ زيرا مردم بر هيچ چيز از واجب هاى خدا ، به شدّتِ بزرگ شمردن وفاى به عهد ، متّفق نيستند ، با همه خواسته هاى گوناگونى كه دارند و رأى هايى مخالف همديگر كه دارند. و افزون بر مسلمانان ، مشركان نيز وفاى به عهد را در بين خود لازم مى شمارند ؛ چون زيان ناگوار پيمان شكنى را چشيده اند . پس در آنچه به عهده گرفته اى ، خيانت مكن و پيمانى را كه بسته اى ، مشكن و دشمنى را كه در پيمان تو است ، فريب مده؛ زيرا جز نادانِ بدبخت ، بر خدا دليرى نمى كند و خداوند ، پيمان و ذمّه خود را امان قرار داده و از روى رحمت به بندگان ، آن را بر عهده همه نهاده است و چون حريمى استوار ساخته تا در آن بيارامند و به آن ، پناه ببرند. پس در پيمان، نه خيانت و نه فريب و نه مكرى در كار است.
اگر امام على عليه السلام اين اصل اساسى اسلام را نقض كند ، چه انتظارى از ديگران مى توان داشت؟

1.سير أعلام النبلاء: ۲ / ۳۲۰ / ۶۱، الاستيعاب: ۳ / ۱۵۱ / ۱۷۸۸.


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
288

امام عليه السلام در برابر پيشنهادهاى آنان مقاومت كرد ، و اين مقاومت به جدا شدن قاريان از امام و در نهايت ، به جنگ نهروان انجاميد .
آخرين پرسش اساسى در جريان حكميّت اين است كه : چرا امام عليه السلام پيشنهاد قاريان را نپذيرفت؟ آيا نمى دانست كه نپذيرفتن پيشنهاد آنان به كجا مى انجامد؟ و سرانجام ، حكمت بهره گيرى نكردن امام عليه السلام از اين فرصت طلايى براى پايان دادن به فتنه قاسطين و پيشگيرى از فتنه مارقين چيست؟
پاسخ اين است كه پذيرفتن پيشنهاد آنان ، مستلزم سه خطاى بزرگ سياسى و دينى بود كه امام عليه السلام نمى توانست به آن تن در دهد :

الف ـ پذيرفتن خطا در رهبرى

نخستين درخواست خوارج اين بود كه امام عليه السلام بپذيرد كه در رهبرى و فرماندهى سپاه در ارتباط با پذيرش حكميّت خطا كرده است . امّا امام عليه السلام نمى توانست خود را خطا كار اعلام كند ؛ زيرا : حَكَم قرار دادن براى حل اختلافات ، نه تنها خطا نيست ، بلكه موردتأييد قرآن است . تنها ايراد اين است كه حكميّت در اين ماجرا برخلاف حكمت و سياست بود و امام عليه السلام نيز اين نكته را صريحا اعلام كرده بود؛ ولى آنان خود نپذيرفتند و حكميت را بر امام عليه السلام و سپاه كوفه تحميل كردند .
علاوه بر اين ، امام عليه السلام مى خواست به گونه اى كه خوارج قانع شوند ، استغفار نمايد ؛ اما اشعث نگذاشت و مى خواست امام عليه السلام به گونه اى به خطا اعتراف نمايد كه حيثيت و اعتبار رهبرى او خدشه دار گردد .

ب ـ نقض عهد

برفرض كه امام عليه السلام به خطاى خود اعتراف مى كرد ، خوارج درخواست ديگرى داشتند كه پيمان نامه سپاهيان كوفه و شام نقض شود ؛ امّا از ديدگاه امام عليه السلام وفادارى به پيمان يكى از اصول بين المللى اسلام است كه به هيچ بهانه اى نبايد نقض شود و

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32459
صفحه از 604
پرینت  ارسال به