259
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

۱۴ / ۳

سفارش شريح بن هانى به ابو موسى

۲۶۱۳.وقعة صِفّينـ به نقل از جُرجانى ـ: آن گاه كه ابو موسى عزم حركت كرد ، شُرَيح برخاست و دست ابو موسى را گرفت و گفت :
اى ابو موسى! تو به كارى گران گماشته شده اى كه [ اگر سستى كنى ، ]پراكندگى آن اصلاح نشود و شكافش بر هم نيايد. هر چه به سود يا زيان خويش بگويى ـ هر چند باطل باشد ـ به منزله حق تلقّى مى شود و درست شمرده مى گردد.
و همانا اگر معاويه بر عراق حكومت يابد ، همه عراقيان هلاك مى گردند ؛ امّا اگر على بر شام حاكم شود ، شاميان را بيمى نخواهد بود .
آن روزها كه به كوفه درآمدى ، گونه اى بازداشتن مردم در كارنامه تو ثبت است كه اگر كارى همانندِ آن كنى ، گمانِ بدى كه به تو مى رود ، به يقين تبديل گردد و اميدى كه به تو بسته شده ، به نوميدى بدل شود .
آن گاه شريح در اين باب گفت :

اى ابو موسى! در برابر بدترين دشمن افكنده شده اى
جانم به قربانت! عراق را تباه مكن .

شام را به حق بده و آن را بگير
كه همانا امروز نيز همانند ديروز ، هنوز مهلتى هست[ ، تباهش نكنى!] .

و چون فردا با وضع خاصّ خود برسد
[بسته به درايت تو،] كار به خوش بختى يا تيره بختى مى گذرد .

مبادا عمرو تو را بفريبد ، كه همانا عمرو
در هر صبحگاه [ و هر هنگام] دشمن خداست .

او را نيرنگ هايى است كه عقل در آنها حيران مى شود
نيرنگ هايى زراندود شده و آميخته به زيور و اشتباه آميز!

پس معاوية بن حرب را در اين حوادث
همچون بزرگى بى رقيب قرار مَدِه .

خدا او را در راه اسلام به كسى هدايت كند كه
همسرِ دختِ پيامبر است ؛ و چه نيكو دامادى است!

ابو موسى گفت : شايسته نيست گروهى كه مرا متّهم مى كنند ، مرا مأموريّت دهند تا باطلى را از ايشان دور سازم يا حقّى را به سويشان جلب كنم ... و همراه عمرو بن عاص و شُرَحْبيل بن سِمْط كِنْدى با گروهى عظيم ، روان گشت و آن گاه كه از گزندْ نرساندنِ عراقيان به وى اطمينان يافت ، او را بدرود كرد و گفت : اى عمرو! تو مرد قريشى و معاويه ، جز با اطمينان به تو ، مأموريتت نداده و هرگز به ناتوانى و نيرنگ گرفتار نشوى ؛ و مى دانى كه من اين زمينه را براى تو و رفيقت (معاويه) فراهم ساختم . پس گمانِ ما را برآور .
سپس بازگشت و شريح بن هانى نيز آن گاه كه از گزند شاميان بر ابو موسى ايمن گشت ، همراهِ سرشناسان قوم ، او را وداع گفت .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
258

۱۴ / ۳

وَصِيَّةُ شُرَيحِ بنِ هانِئٍ لِأَبي موسى

۲۶۱۳.وقعة صفّين عن الجرجاني :لَمّا أرادَ أبو موسَى المَسيرَ قامَ شُرَيحٌ ، فَأَخَذَ بِيَدِ أبي موسى فَقالَ :
يا أبا موسى ! إنَّكَ قَد نُصِبتَ لِأَمرٍ عَظيمٍ لا يُجبَرُ صَدعُهُ ، ولا يُستَقالُ فَتقُهُ ، ومَهما تَقُل شَيئا لَكَ أو عَلَيكَ يَثبُت حَقُّهُ ويُرَ صِحَّتُهُ وإن كانَ باطِلاً .
وإنَّهُ لا بَقاءَ لِأَهلِ العِراقِ إن مَلَكَها مُعاوِيَةُ ، ولا بَأسَ عَلى أهلِ الشّامِ إن مَلَكَها عَلِيٌّ .
وقَد كانَت مِنكَ تَثبيطَةٌ أيّامَ قَدِمتَ الكُوفَةَ ؛ فَإِن تَشفَعها بِمِثلِها يَكُنِ الظَّنُّ بِكَ يَقينا ، وَالرَّجاءُ مِنكَ يَأسا ، وقالَ شُرَيحٌ في ذلِكَ :

أبا موسى رُميتَ بِشَرِّ خَصمٍ
فَلا تُضِعِ العِراقَ فَدَتكَ نَفسي !

وأعطِ الحَقَّ شامَهُمُ وخُذْهُ
فَإِنَّ اليَومَ في مَهَلٍ كَأَمسِ

وإنَّ غَدا يَجى ءُ بِما عَلَيِه
يَدورُ الأَمرُ مِن سَعدٍ ونَحسِ

ولا يُخدِعْك عَمرٌو إنَّ عَمرا
عَدُوُّ اللّهِ مَطلَعَ كُلِّ شَمسِ

لَهُ خُدَعٌ يَحارُ العَقلُ فيها
مُمَوَّهَةٌ مُزَخرَفَةٌ بِلَبسِ

فَلا تَجعَل مُعاوِيَةَ بنَ حَربٍ
كَشَيخٍ فِي الحَوادِثِ غَيرِ نِكسِ

هَداهُ اللّهُ لِلإِسلامِ فَردا
سِوى بِنتِ النَّبِيِّ ، وأيُّ عِرسِ

فَقالَ أبو موسى : ما يَنبَغي لِقَومٍ اتَّهَموني أن يُرسِلوني لِأَدفَعَ عَنهُم باطِلاً أو أجُرَّ إلَيهِم حَقّا . . .و سارَ مَعَ عَمرِو بنِ العاصِ شُرَحبيلُ بنُ السِّمطِ الكِندِيُّ في خَيلٍ عَظيمَةٍ ، حَتّى إذا أمِنَ عَلَيهِ خَيلَ أهلِ العِراقِ وَدَّعَهُ ، ثُمَّ قالَ : يا عَمرُو ! إنَّكَ رَجُلُ قُرَيشٍ ، وإنَّ مُعاوِيَةَ لَم يَبعَثكَ إلّا ثِقَةً بِكَ ، وإنَّكَ لَن تُؤتى مِن عَجزٍ ولا مَكيدَةٍ ، وقَد عَرَفتَ أن وَطَّأتُ هذَا الأَمرَ لَكَ ولِصاحِبِكَ ، فَكُن عِندَ ظَنِّنا بِكَ .
ثُمَّ انصَرَفَ ، وَانصَرَفَ شُرَيحُ بنُ هانِئٍ حينَ أمِنَ أهلَ الشّامِ عَلى أبي موسى ، ووَدَّعَهُ هُوَ ووُجوهُ النّاسِ . ۱

1.وقعة صفّين : ص ۵۳۴ ـ ۵۳۶ ؛ الفتوح : ج ۴ ص ۲۰۷ نحوه وراجع الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۱۵۳ ـ ۱۵۵ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32558
صفحه از 604
پرینت  ارسال به