۸ / ۸
روزِ پنجمِ نبرد
۲۴۷۹.وقعة صِفّينـ به نقل از زُهْرى ، در بيان رويدادهاى روز پنجم نبرد ـ: آن روز ، شِمر بن اَبْرهة بن صباح حِمْيَرى بيرون آمد و همراهِ دسته اى از قاريان شام ، به على عليه السلام پيوست . اين كار ، توانِ معاويه و عمرو بن عاص را كاست .
عمرو گفت : اى معاويه! تو مى خواهى همراه شاميان با مردى بجنگى كه با محمّد صلى الله عليه و آله خويشاوندى نزديك و پيوند استوار دارد و در پيشينه مسلمانى ، هيچ كس با وى برابر نيست و مهابت و دليرى اش در جنگ را هيچ يك از ياران محمّد صلى الله عليه و آله ندارد . اينك او با شمارى از ياران محمّد و تكْ سواران و قاريان و بزرگان و پيشينه دارانِ ايشان در اسلام ، به سوى تو آمده است و همه ايشان در دل ها مهابت مى افكَنند .
پس با شاميان به آوردگاه هاى خَشِن و گُدارهاى تنگ درآ و آنان را به سختكوشى وا دار و پيش از اين كه تن آسا شوند و از درنگِ بسيار خسته گردند و آثار شكست در ايشان پيدا شود ، آنان را به طمع برانگيز . هر چه را فراموش كردى ، اين را فراموش نكنى كه تو بر باطلى!
چون عمرو با معاويه چنين گفت ، معاويه در صدد برآمد كه سخنانى ايراد كند . دستور داد منبرى بيرون نهادند و آن گاه ، سپاه اهل شام را فرمان داد تا در سخنرانى اش حاضر شدند . پس حمد و ثناى خداوند را به جاى آورد و گفت :
اى مردم! جان ها و جُمجمه هاى خويش را به ما عاريه دهيد . احساس شكست و خوارى به خود راه مدهيد كه امروز ، هنگامه خطر كردن و ابراز حقيقت و پايدارى است . شما بر حقّيد و حجّت در كَفِتان است . جز اين نيست كه شما با كسى مى جنگيد كه پيمان شكست و خونى را ريخت كه ريختن آن حرام بود و در [ نزد خداوند ]آسمان ، عذرپذيرى ندارد .
سپس عمرو بن عاص بر پلّه دوم منبر فرا رفت و سپاس و ستايش خداى را به جاى آورد و گفت :
اى مردم! زِرِه پوشيدگان را پيش اندازيد و بى زِرِهان را وا پس گذاريد و ساعتى جمجمه هايتان را عاريه دهيد كه حق به جايى خطير رسيده و اين ، نبردى ميان ظالم و مظلوم است .