فصل سيزدهم : بازگشت از صفّين
۱۳ / ۱
خطبه امام ، هنگام بازگشت از صفّين
۲۶۰۳.نهج البلاغةـ برگرفته خطبه وى ، هنگام بازگشتش از صفّين ـ: او را سپاس مى گويم ، در حالى كه خواهان تكميل نعمتش و فرمان بردارى در برابرِ شكوهش و خودنگاهدارى از نافرمانى اش هستم . و از او يارى مى جويم ، به جهت نياز به اين كه مرا كفايت فرمايد ، كه همانا هر كس وى هدايتش كند ، گم راه نمى شود ؛ هر كه او با وى دشمن باشد ، نجات نمى يابد ؛ و هر كه او بى نيازى اش بخشد ، نيازمند نمى شود . پس همانا او فراتر است از هر آنچه سنجيده شده و برتر است از هر آنچه گنجينه گشته .
و گواهى مى دهم كه معبودى جز او نيست و همتايى ندارد ؛ گواهى اى كه خلوصش از بوته آزمون برآمده و با خلوصش ، در دلْ گره خورده است و همواره به آن چنگ مى زنيم تا آن گاه كه ما را زنده مى دارد ؛ و آن را براى امور هولناكى كه در پيش داريم ، ذخيره مى كنيم . اين گواهى ، لازمه ايمان استوار ما و سرلوحه نيكوكارى و خشنودىِ خداى مهرورز ، و سبب دور ساختنِ شيطان است .
و گواهى مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده اوست كه وى را با دينى پُر آوازه و نشانه اى تابناك و كتابى نگاشته و نورى تابان و پرتوى درخشان و فرمانى جداسازنده ، فرستاد تا شبهه ها را بزدايد و با برهان ها استدلال كند و به نشانه ها [ ى خدا ]هشدارشان دهد و عقوبت ها [يى همانند سرنوشت اقوام پيشين ]بيمناكشان سازد . و در آن حال ، مردم در آشوب هايى به سر مى بردند كه در آن ، ريسمان دين گسسته ، ستون هاى يقين لرزان گشته ، بنيان [ دين] دست خوش اختلاف شده ، امور نابه سامان گشته ، و راهِ خلاصى [ از اين فتنه ها ]تنگ آمده بود و راه برون شدن [به سوى هدايت] ، كور شده بود . پس ، نشانه هدايت گم ، و كورى فراگير شده بود .
در آن حال ، از خداوند مهرورز سرپيچى مى شد ، شيطان يارى مى گشت ، ايمانْ خوار و ستون هايش ويران و نشانه هايش دگرگون و راه هايش نابود و جاده هايش ناپديد شده بود .
در آن حال ، از شيطان فرمان مى پذيرفتند و در راه هاى او گام مى نهادند و به سرچشمه هاى وى وارد مى شدند . به يارى ايشان ، نشانه هاى شيطان ، روان [و فراگير] و پرچم او برافراشته گشت ، آن هم در فتنه هايى كه مردم را زير گام هاى خويش لگدمال كرد و زير سُم هايش در هم كوفت و خود ، پا بر جا ايستاد . پس در آن فتنه ها ، مردم سرگشته و حيران و بى خبر و فريفته ، در بهترين خانه (مكّه) با بدترين همسايگان به سر مى بردند و خوابشان بيدارى و سرمه ديدگانشان اشك بود ؛ در سرزمينى كه دانشمندش لگام زده و نادانش گرامى بود .
[ شريف رضى گفته است : در بخشى از اين خطبه ، امام عليه السلام درباره خاندان پيامبر ـ درود و سلام خدا بر او باد ـ سخن مى گويد :] ايشان جايگاه راز خدا ، پناهگاه فرمان ، مخزن دانش ، بازگشتگاهِ حكمت ، خزانه كتاب ها[ ى آسمانى] ، و كوه هاى دين او هستند كه با ايشان ، قامت خميده دين را راست فرمود ولرزش پيكر آن را از ميان بُرد .
[ شريف رضى گفته است : در بخشى ديگر از خطبه ، امام عليه السلام از گروهى ديگر سخن مى رانَد :] گناه كاشتند و آن را با فريب ، آبيارى نمودند و هلاكت درو كردند . از اين امّت ، هيچ كس با خاندان محمّد صلى الله عليه و آله سنجيدنى نيست و آنان را كه همواره نعمت آن خاندان بر ايشان جارى است ، با آنها نمى توان برابر شمرد .
ايشان ، بنيان دين و ستون يقين هستند كه افراطكار به آنان باز مى گردد و وا پس مانده به ايشان مى پيوندد . ويژگى هاى حقّ امامت از آنِ ايشان است ، و جانشينى و ميراثبرى [ از پيامبر صلى الله عليه و آله ]در آنان جريان دارد . اكنون حق به شايستگانش بازگشته و به جايگاهى كه از آن رخت بر بسته بود ، باز آمده است .