125
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

۹ / ۲۱

نيرنگِ معاويه براى رهيدن از نبرد

۲۵۴۷.وقعة صِفّينـ در بيان آنچه معاويه به عمرو بن عاص گفت ، آن گاه كه شعر اَشتر به وى رسيد ـ: [ معاويه گفت : ]بر اين انديشده ام كه در نامه اى به على ، [ حكومت ]شام را از او بخواهم ـ و اين ، نخستين چيزى است كه على مرا از آن باز داشت ـ و بدين سان، در دلش شك و ترديد برانگيزم.
عمرو بن عاص خنديد و گفت : تو كجا و فريفتنِ على كجا ، اى معاويه؟
گفت : آيا ما فرزندان عبد مناف نيستم؟
گفت : آرى ؛ امّا نبوّت ، ايشان راست ، نه [ خاندانِ ]تو را . اگر مى خواهى [ آن نامه را] بنويسى ، بنويس .
معاويه ، نامه اى به على عليه السلام نوشت و به مردى از [ قبيله ]سَكاسِك به نام عبد اللّه بن عُقْبه سپرد كه از عراقيانِ دوره گرد بود . نوشت :
امّا بعد ؛ من گمان دارم اگر تو مى دانستى جنگ با ما و تو چنين مى كند كه كرده و خود [ بهتر ]مى دانيم ، هرگز با هم به نبرد نمى پرداختيم . اگرچه پيش از اين ، عقل هاى ما مغلوبِ [هوس هامان ]شد ، اينك براى ما آن قدر عقل مانده كه پشيمانى خورِ گذشته باشيم و بر آنچه باقى مانده ، مصالحه كنيم .
من [ حكومتِ] شام را از تو خواستم ، مشروط به اين كه ملزم به بيعت با تو و فرمانبردارى ات نباشم ، و تو از آن خوددارى كردى ؛ امّا خداوند آنچه را از من دريغ داشتى ، مرحمتم فرمود . امروز من تو را به همانى فرا مى خوانم كه ديروز فرا خواندم . اميد من به زنده ماندن ، چيزى جز همان اندازه كه تو اميد دارى ، نيست ؛ بيمم از مرگ ، جز به اندازه بيم تو نيست .
به خدا سوگند ، سپاهيان كاسته شده و مردان از ميان رفته اند . ما ، همه ، فرزندان عبد مناف هستيم و هيچ يك از ما را بر ديگرى برترى اى نيست ، مگر همين برترىِ [ پيش گامى در صلح ]كه بر اثر آن ، نه عزيزى خوار مى شود و نه آزاده اى ، به بردگى مى رود . والسّلام!


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
124

۹ / ۲۱

حيلَةُ مُعاوِيَةَ لِلنَّجاةِ مِنَ الحَربِ

۲۵۴۷.وقعة صفّينـ في بَيانِ ما قالَهُ مُعاوِيَةُ لِعَمرِو بنِ العاصِ حينَ بَلَغَهُ شِعرُ الأَشتَرِ ـ:قَد رَأَيتُ أن أَكتُبَ إلى عَلِيٍّ كِتابا أسأَلُهُ الشّامَ ـ وهُوَ الشَّيءُ الأَوَّلُ الَّذي رَدَّني عَنهُ ـ واُلقِيَ في نَفسِهِ الشَّكَّ وَالرَّيبَةَ . فَضَحِكَ عَمرُو بنُ العاصِ ، ثُمَّ قالَ : أينَ أنتَ يا مُعاوِيَةُ مِن خُدعَةِ عَلِيٍّ ؟ ! فَقالَ : أ لَسنا بَني عَبدِ مَنافٍ ؟ قالَ : بَلى ، ولكِن لَهُمُ النُّبُوَّةُ دونَكَ ، وإن شِئتَ أن تَكتُبَ فَاكتُب . فَكَتَبَ مُعاوِيَةُ إلى عَلِيٍّ مَعَ رَجُلٍ مِنَ السَّكاسِكِ ، يُقالُ لَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ عُقبَةَ ، وكانَ مِن ناقِلَةِ ۱ أهلِ العِراقِ ، فَكَتَبَ :
أمّا بَعدُ ، فَإِنّي أظُنُّكَ أن لَو عَلِمتَ أنَّ الحَربَ تَبلُغُ بِنا وبِكَ ما بَلَغَت وعَلِمنا ، لَم يَجِنها بَعضُنا عَلى بَعضٍ ، وإنّا وإن كُنّا قَد غُلِبنا عَلى عُقولِنا فَقَد بَقِي لَنا مِنها ما نَندَمُ بِهِ عَلى ما مَضى ، ونُصلِحُ بِهِ ما بَقِيَ . وقَد كُنتُ سَأَلتُكَ الشّامَ عَلى ألّا يَلزَمَني لَكَ طاعَةٌ ولا بَيعَةٌ ، فَأَبَيتَ ذلِكَ عَلِيَّ ، فَأَعطانِي اللّهُ ما مَنَعتَ ، وأنا أدعوكَ اليَومَ إلى ما دَعَوتُكَ إلَيهِ أمسِ ، فَإِنّي لا أرجو مِنَ البَقاءِ إلّا ما تَرجو ، ولا أخافُ مِنَ المَوتِ إلّا ما تَخافُ . وقَد وَاللّهِ رَقَّتِ الأَجنادُ ، وذَهَبَتِ الرِّجالُ ، ونَحنُ بَنو عَبدِ مَنافٍ لَيسَ لِبَعضِنا عَلى بَعضٍ فَضلٌ إلّا فَضلٌ لا يُستَذَلُّ بِهِ عَزيزٌ ، ولا يُستَرَقُّ حُرٌّ بِهِ . وَالسَّلامُ . ۲

1.الناقِلة : ضدُّ القاطنين (تاج العروس : ج ۱۵ ص ۷۵۳ «نقل») .

2.وقعة صفّين : ص ۴۷۰ ، كنز الفوائد : ج ۲ ص ۴۴ ، بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۱۲۹ ح ۴۱۶ ؛ مروج الذهب : ج ۳ ص ۲۲ ، الأخبار الطوال : ص ۱۸۷ ، الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۱۳۷ ، المناقب للخوارزمي : ص ۲۵۵ ح ۲۴۰ كلّها نحوه وفيها من «أمّا بعد . . .» .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32515
صفحه از 604
پرینت  ارسال به