۹ / ۱۰
نبردِ اشتر و نقش بنيانىِ او در جنگ
رويدادهاى سنگين و سختى هاى زندگى و دگرگونى هاى روزگار ، در صيقل دادنِ افراد و نمود يافتنِ والايى و شكوه آنان ، بسيار نقش دارند .
اين گونه رويدادها همان گونه كه عظمت روح انسان را آشكارا هويدا مى كنند ، اثرى ژرف بر ايجاد زمينه بروز شخصيّت انسان در هنگامه هاى خاص و رخ نمودنِ جنبه هاى پنهانِ افراد دارند . در دگرگونى ها و رخدادهاى روزگار ، حقيقت انسان شناخته مى شود و اين سخن امير مؤمنان ، بهترين روشنگرِ اين حقيقت ژرف است كه : «در دگرگونى هاى اوضاعِ [ روزگار] ، گوهرهاى مردان شناخته مى شود» .
بدين سان ، آوردگاهِ صفّين آينه اى شد كه شخصيت مالك در آن تجلّى يافت ؛ همان شخصيّت تابناك تاريخ تشيّع كه رزمنده برجسته و پهلوان دلير و جنگجوى اين نبرد بود .
۱ . نقش مالك در برانگيختنِ كوفيانِ گوش به فرمانِ وى و فرستادن آنان به ميدان نبرد ، آشكار بود .
۲ . وى در آراستنِ سپاه ، نقشى بنيانى داشت .
۳ . او فرمانده پيش قراولان سپاه على عليه السلام بود و شوكت شگرف و نبرد قهرمانه اش در برابر پيش قراولان سپاه معاويه به فرماندهىِ ابو اَعور سُلَمى ، آنان را به گريز از ميدان وا داشت .
۴ . مردم رَقّه ۱ از ياران عثمان بودند و از اين رو ، پُل هاى ساخته شده بر رود فرات را نابود كردند تا پيش روىِ سپاه صدهزار نفرى امام على عليه السلام مانع بيافرينند. پس امام عليه السلام بر آن شد كه بازگردد و راهى ديگر بجويد؛زيرا نمى خواست از نيروى نظامى بهره گيرد و مردم را به اجبار بر كارى سخت بگمارد . اين جا بود كه مالك ، خود را به مردمِ رَقّه شناساند و تهديدشان كرد و ايشان ناچار شدند براى عبورِ سپاه امام عليه السلام پُلى بربندند و آن گاه ، سپاه از آن گذشت .
۵ . سپاه معاويه ، آب را بر سپاه امام عليه السلام بست . در اين حال ، مالك اشتر ، دليرانه رو به جنگ نهاد و به همراهىِ اشعث بن قيس ، توانست به آب دست يابد .
۶ . به گاهِ در گرفتنِ جنگ ، مالك ، فرمانده سواره نظام بود .
۷ . در حمله هاى ذى حجّه ، وى نقشى اساسى داشت . آن گاه كه در ماه صفر ، جنگ آغاز شد و هشت روز به درازا كشيد ، مالك طىّ دو روز ، فرمانده كلّ لشكر بود .
۸ . در نبردهاى تن به تن ، رزمنده اى بى مانند بود و هرگز در رويارويى با كسى ، تن به شكست نداد .
۹ . در روزهاى پَسينِ نبرد ، حل كننده مشكلات پيچيده بود و به فرمان مولاى خويش ، هر جا مشكلى بروز مى يافت ، حاضر مى شد و به حلّ آن مى پرداخت .
۱۰ . در رخداد پنج شنبه و ليلة الهَرير (شبِ غرّش ) ، شكوهمندانه درخشيد .
۱۱ . همراه يارانش ، يكى از حمله هاى بيم انگيز و شگرف صِفّين را سامان داد و در صبحگاه روز جمعه ، به خيمه معاويه رسيد و تنها يك گام پيش رو داشت تا به پيروزى نهايى دست يابد و آتش فتنه اموى را فرو نشانَد . پس اشعث و خوارج ، توطئه چيدند و امام عليه السلام را ناچار كردند كه مالك را بازگردانَد ؛ و مالك ، براى آن كه به مولايش آزارى نرسد ، با قلبى لبريز از غم ، از خيمه معاويه دور شد . شگفتا از اين همه ايثار در برابر آن مايه تحجّر و تاريك دلى و پليد باطنىِ توطئه گران بر ضدّ امام !
بزرگ ترين ويژگى مالك ، شناخت ژرف او از امام عليه السلام و تواضعش نزد مولاى خويش بود ؛ تواضعى برگرفته از هوشيارىِ شگرف و معرفتِ سترگ!