فصل چهارم : گريختن جمعى از ياران امام به سوى معاويه
۴ / ۱
نجاشى
مقيس بن عمرو بن مالك، مشهور به «نجاشى» از شاعران صدر اسلام و يكى از ياران امام على عليه السلام است. نجاشى از كسانى بود كه با سروده هاى خود مردم را به سپاه على عليه السلام مى خواند، از سويى مردم را براى پيكار مى شورانْد و از سويى معاويه و يارانش را رسوا مى ساخت و زشتكارى هاى آنان را آشكار مى كرد. چون در ماه رمضان با شراب، روزه خوارى كرد، امام عليه السلام بر او مثل ديگر معصيتكاران حد جارى كرد و خدمات گذشته اش على عليه السلام را از اجراى حدّ الهى باز نداشت. نجاشى كه سرسختى و قاطعيتِ امام را در اجراى حدود الهى ديد و اين كه چيزى مانع از اجراى حد نيست ـ و فكر نمى كرد امام تا اين اندازه سخت گير باشد ـ از ايشان كناره گرفت و به معاويه پيوست.
۲۷۸۰.الغاراتـ به نقل از عوانه ـ: نجاشى در روز اوّل ماه رمضان بيرون آمد. بر ابو سمّال اسدى گذر كرد كه در آستانه خانه اش نشسته بود. به نجاشى گفت: كجا مى روى؟
گفت: به كُناسه ۱ مى روم.
گفت: آيا ميل دارى كلّه ها و دمبه هايى بخورى كه از اوّل شب در تنور بوده و حالا خوب پخته و بار آمده است؟
گفت: واى بر تو، در اوّلين روز از رمضان؟!
گفت: از آنچه كه يقين نداريم، رهايمان كن!
گفت: بعد از آن چه؟
گفت: شرابى سرخ فام به تو مى نوشانم كه جان را خوش مى سازد و در رگ ها جارى مى شود، شهوت را مى افزايد، غذا را هضم مى كند و لكنت زبان را مى برد.
فرود آمد. هر دو غذا خوردند. سپس شراب آورد و خوردند. در پايان روز، نعره هايشان بلند شد. همسايه اى داشتند كه شيعه و از ياران على عليه السلام بود. خدمت على عليه السلام رفت و داستان آن دو را گزارش داد.
حضرت گروهى را فرستاد . خانه را محاصره كردند. ابو سمّال به خانه هاى بنى اسد پريد و گريخت، امّا نجاشى را نزد على عليه السلام آوردند. صبح كه شد، او را با شلوارى كه به پا داشت ، آوردند و هشتاد ضربه شلّاق بر او زد، و پس از آن ، بيست شلّاق هم اضافه تر.
گفت: اى امير مؤمنان! حدّ شراب را دانستم، اين اضافه شلّاق ها براى چه بود؟
فرمود: براى گستاخى ات بر خدا و روزه خوارى ات در ماه رمضان.
سپس او را با همان شلوار در معرض تماشاى مردم قرار داد. كودكان بر سر او فرياد مى كشيدند كه: نجاشى شلوار خود را كثيف كرده است! و او مى گفت: نه به خدا، آن شلوارى [فاخر و] يمنى است كه بندى محكم و مويين دارد [و به راحتى آلوده و كثيف نمى شود]! سپس به معاويه پيوست و على عليه السلام را هجو كرد.