47
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

۲۴۹۶.المستدرك على الصّحيحينـ به نقل از علىّ بن حكيم ـ: هنگامى در مجلس شريك ، از اويس قرنى ياد شد ، وى گفت : او در جمع پيادگان ، همراه على بن ابى طالب عليه السلام كشته شد .

۲۴۹۷.تاريخ دمشقـ به نقل از سعيد بن مُسَيِّب ، در يادكرد از اُوَيس قَرَنى ـ: در روزگار على عليه السلام باز گشت و پيشاپيشِ وى جنگيد و در صِفّين ، پيش روى او شهيد شد . وقتى در او نگريستند ، ديدند كه چهل و اَندى جراحتِ نيزه و شمشير و تير بر اندام اوست .

۹ / ۵

نبرد هاشم بن عُتْبه و توبه يك جوان

۲۴۹۸.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو سلمه ـ: هنگام غروب ، هاشم بن عُتْبه زُهْرى يارانش را فراخواند و گفت : هَلا! هر كس خدا و سراى آخرت را مى طلبد ، به من روى آورَد .
انبوهى از مردم به او روى آوردند و او با زبده يارانش ، چند بار بر شاميان به سختى يورش بُرد ؛ امّا از هر سوى كه حمله مى كرد ، با مقاومت روبه رو مى شد و نبردى سخت مى كرد.
پس به يارانش گفت : مبادا مقاومت ايشان ، شما را به هراس اندازد! به خدا سوگند ، آنچه از ايشان مى بينيد ، تنها تعصّب عربى است و اين مقاومت ، زير پرچم همين تعصّب و بر محور آن صورت مى پذيرد ؛ و همانا ايشان در گم راهى اند و شما بر حقّيد . اى گروه! مقاومت ورزيد و پايمردى كنيد و گِرد هم آييد تا همگى با وقار و آرامش به سوى دشمنمان حركت كنيم . آن گاه ، استوارى ورزيد ، يكديگر را يارى كنيد و خداوند را ياد آوريد . كسى از برادرش درخواستِ [ نا بجا] نكند و به اين سو و آن سو ، بسيار ننگريد. همچو آنان پايدارى كنيد و براى پاداش خدا ، با ايشان جهاد كنيد تا خداوند ، ميان ما و آنها داورى كند كه او بهترين داور است .
سپس همراه زبده قاريانِ همراهش روان شد و غروبگاهان، وى و يارانش به جنگى سخت پرداختند ، چندان كه به برخى نتايج خوشحال كننده رسيدند . در اين حال بودند كه جوانى نوخاسته به سوى ايشان آمد و مى سرود :

منم فرزند بزرگْ شاهانِ غسّان
كه امروز به دين عثمانم .

همانا خبرى به من رسيد كه اندوهگينم ساخت
و آن ، اين كه على ، [ عثمان] ابن عفّان را كشته است .

سپس به سختى حمله آورد و تا با شمشيرش ضربه اى نمى زد ، روى بر نمى گردانْد . آن گاه ، به ناسزاگويى و لعن [ على عليه السلام ]پرداخت و فراوان سخن گفت .
هاشم بن عُتْبه به وى گفت: اى بنده خدا! پس از اين سخن، دادرسى ، و پس از اين نبرد ، حسابِ [ روز قيامت ]خواهد بود . پس از خدا پروا كن كه به سوى وى باز مى گردى و او درباره اين موضع و مقصود تو از آن ، خواهد پرسيد .
گفت : همانا با شما مى جنگم ؛ زيرا اميرتان ـ آن گونه كه به من گفته شده ـ نماز نمى گزارَد و شما نيز نماز نمى گزاريد(!) . نيز با شما مى جنگم ؛ زيرا اميرتان ، خليفه ما را كُشت و شما هم در كشتن وى ، به او يارى رسانديد .
هاشم به وى گفت : تو را با ابن عفّان چه كار؟ جز اين نيست كه او را ياران محمّد صلى الله عليه و آله و فرزندانِ ياران او و قاريانِ امّت ، كشتند ، آن هم هنگامى كه آن بدعت ها گزارد و با حكم قرآن مخالفت كرد . و آنان اهل ديانت اند و از تو و يارانت ، براى رأى دادن در امور جامعه شايسته ترند . و گمان نمى كنم [ در اين ماجرا ]حتّى به قدر چشم بر هم زدنى ، در كار اين امّت و اين دين فروگذارى شده باشد .
آن جوان به وى گفت : آرى . به خدا سوگند ، به من دروغ نمى گويند ، چرا كه دروغ ، زيان مى رسانَد و سود نمى بخشد .
گفت : شايستگانِ اين كار ، به آن آگاه ترند . پس آن را به كسانى وا گذار كه به آن آگاه اند .
گفت : به خدا سوگند ، جز اين گمان ندارم كه با من خيرخواهانه سخن گفتى .
گفت : و امّا اين سخنت كه امير ما نماز نمى گزارَد ؛ [ بدان كه] او نخستين كسى است كه با پيامبر خدا نماز گزارْد و اوست آگاه ترينِ مردم به دين خدا و بلند پايه تر [ از همگان] نزد پيامبر [ خدا] . و امّا همه كسانى كه با من مى بينى ، قاريان كتاب خدايند كه شب را به عبادت بيدارند . پس مبادا آن تيره بختانِ فريب خورده ، تو را از دينت گم راه كنند!
جوان گفت : اى بنده خدا! تو را انسانى صالح مى يابم . پس مرا خبر ده كه آيا راه توبه را براى من گشوده مى بينى؟
گفت : آرى ، اى بنده خدا! نزد خدا توبه كن كه او توبه ات را مى پذيرد و همانا وى ، توبه بندگانش را مى پذيرد و از زشتكارى ها در مى گذرَد و پاكيزگى خواهان را دوست مى دارد .
به خدا سوگند ، جوان ، از سپاه شام درآمد و بازگشت .
مردى از شاميان به وى گفت : آن عراقى تو را فريفت! آن عراقى تو را فريفت!
گفت : نه ؛ بلكه برايم خيرخواهى كرد .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
46

۲۴۹۶.المستدرك على الصحيحين عن عليّ بن حكيم عن شريك :ذَكَروا في مَجلِسِهِ اُوَيساً القَرَنِيَّ ، فَقالَ : قُتِلَ مَعَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ رضى الله عنه فِي الرَّجّالَةِ . ۱

۲۴۹۷.تاريخ دمشق عن سعيد بن المسيبـ في ذِكرِ اُوَيسٍ القَرَنِيِّ ـ: عادَ في أيّامِ عَلِيٍّ فَقاتَلَ بَينَ يَدَيِه ، فَاستُشهِدَ في صِفّينَ أمامَهُ ، فَنَظَروا فَإِذا عَلَيهِ نَيِّفٌ وأربَعونَ جِراحَةً ، مِن طَعنَةٍ ، وضَربَةٍ ، ورَميَةٍ . ۲

۹ / ۵

قِتالُ هاشِمِ بنِ عُتبَةَ وتَوبَةُ شابٍّ

۲۴۹۸.تاريخ الطبري عن أبي سلمة :إنَّ هاشِمَ بنَ عُتبَةَ الزُّهرِيَّ دَعَا النّاسَ عِندَ المَساءِ : ألا مَن كانَ يُريدُ اللّهَ وَالدَّارَ الآخِرَةَ فَإِلَيَّ . فَأَقبَلَ إلَيهِ ناسٌ كَثيرٌ ، فَشَدَّ في عِصابَةٍ مِن أصحابِهِ عَلى أهلِ الشّامِ مِرارا ، فَلَيسَ مِن وَجهٍ يَحمِلُ عَلَيهِ إلّا صَبَرَ لَهُ وقاتَلَ فيهِ قِتالاً شَديدا .
فَقالَ لِأَصحابِهِ : لايَهولَنَّكُم ما تَرَونَ مِن صَبرِهِم ، فَوَاللّهِ ما تَرَونَ فيهِم إلّا حَمِيَّةَ العَرَبِ ، وصَبرا تَحتَ راياتِها وعِندَ مَراكِزِها ، وإنَّهُم لَعَلَى الضَّلالِ وإنَّكُم لَعَلَى الحَقِّ ، يا قَومِ اصبِروا ، وصابِروا ، وَاجتَمِعوا ، وَامشوا بِنا إلى عَدُوِّنا عَلى تُؤدَةٍ ۳ رُوَيدا ، ثُمَّ اثبُتوا ، وتَناصَروا ، وَاذكُرُوا اللّهَ ، ولا يَسأَل رَجُلٌ أخاهُ ، ولا تُكثِرُوا الاِلتِفاتَ ، وَاصمُدوا صَمدَهُم ، وجاهِدوهُم مُحتَسِبينَ حَتّى يَحكُمَ اللّهُ بَينَنا وبَينَهُم وهُوَ خَيرُ الحاكِمينَ .
ثُمَّ إنَّهُ مَضى في عِصابَةٍ مَعَهُ مِنَ القُرّاءِ فَقاتَلَ قِتالاً شَديدا هُوَ وأصحابُهُ عِندَ المَساءِ ، حَتّى رَأَوا بَعضَ ما يُسَرّونَ بِهِ . فَإِنَّهُم لَكَذلِكَ إذ خَرَجَ عَلَيهِم فَتىً شابٌّ وهُوَ يَقولُ :

أنَا ابنُ أربابِ المُلوكِ غَسّانْ
وَالدّائِنُ اليَومَ بِدينِ عُثمانْ

إنّي أتاني خَبرٌ فَأَشجانْ
أنَّ عَلِيّا قَتَلَ ابنَ عَفّانْ

ثُمَّ يَشُدُّ فَلا يَنثَني حَتّى يَضرِبَ بِسَيفِهِ ، ثُمَّ يَشتُمُ ويَلعَنُ ويُكثِرُ الكَلامَ .
فَقالَ لَهُ هاشِمُ بنُ عُتبَةَ : يا عَبدَ اللّهِ ، إنَّ هذَا الكَلامَ بَعدَهُ الخِصامُ ، وإنَّ هذَا القِتالَ بَعدَهُ الحِسابُ ، فَاتَّقِ اللّهَ فَإِنَّكَ راجِعٌ إلَى اللّهِ فَسائِلُكَ عَن هذَا المَوقِفِ وما أرَدتَ بِهِ .
قالَ : فَإِنّي اُقاتِلُكُم لِأَنَّ صاحِبَكُم لا يُصَلّي ـ كَما ذُكِرَ لي ـ وأنتُم لا تُصَلُّونَ أيضا ، واُقاتِلُكُم لِأَنَّ صاحِبَكُم قَتَلَ خَليفَتَنا وأنتُم أرَدتُموهُ عَلى قَتلِهِ .
فقَالَ لَهُ هاشِمٌ : وما أنتَ وابنَ عَفّانَ ! إنَّما قَتَلَهُ أصحابُ مُحَمَّدٍ وأبناءُ أصحابِهِ وقُرّاءُ النّاسِ حينَ أحدَثَ الأَحداثَ وخالَفَ حُكمَ الكِتابِ ، وهُم أهلُ الدّينِ وأولى بِالنَّظَرِ في اُمورِ النّاسِ مِنكَ ومِن أصحابِكَ ، وما أظُنُّ أمرَ هذِهِ الاُمَّةِ وأمرَ هذَا الدّينِ اُهمِلَ طَرفَةَ عَينٍ .
فَقالَ لَهُ : أجَل ، وَاللّهِ لا اُكذَبُ ؛ فَإِنَّ الكَذِبَ يَضُرُّ ولا يَنفَعُ .
قالَ : فَإِنَّ أهلَ هذَا الأَمرِ أعلَمُ بِهِ ، فَخَلِّهِ وأهلَ العِلمِ بِهِ .
قالَ : ما أظُنُّكَ وَاللّهِ إلّا نَصَحتَ لي .
قالَ : وأمّا قَولُكَ : «إنَّ صاحِبَنا لا يُصَلّي» فَهُوَ أوَّلُ مَن صَلّى مَعَ رَسولِ اللّهِ ، وأفقَهُ خَلقِ اللّهِ في دينِ اللّهِ ، وأولى بِالرَّسولِ . وأمّا كُلُّ مَن تَرى مَعي فَكُلُّهُم قارِئٌ لِكِتابِ اللّهِ ، لا يَنامُ اللَّيلَ تَهَجُّدا ، فَلا يُغوِيَنَّكَ عَن دينِكَ هؤُلاءِ الأَشقِياءُ المَغرورونَ .
فَقالَ الفَتى : يا عَبدَ اللّهِ إنّي أظُنُّكَ امرَأً صالِحا ، فَتُخبِرُني هَل تَجِدُ لي مِن تَوبَةٍ ؟
فَقالَ : نَعَم يا عَبدَ اللّهِ ، تُب إلَى اللّهِ يَتُب عَلَيكَ ؛ فَإِنَّهُ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ ويَعفو عَنِ السَّيِّئاتِ ويُحِبُّ المُتَطَهِّرينَ .
قالَ : فَجَشَرَ وَاللّهِ الفَتَى النّاسَ راجِعا .
فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ : خَدَعَكَ العِراقِيُّ ، خَدَعَكَ العِراقِيُّ .
قالَ : لا ، ولكِن نَصَحَ لي . ۴

1.المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۴۶۰ ح ۵۷۲۷ .

2.تاريخ دمشق : ج ۹ ص ۴۳۴ ، سير أعلام النبلاء : ج ۴ ص ۳۲ الرقم ۵ نحوه .

3.التؤدَة : التأنّي (لسان العرب : ج ۳ ص ۴۴۳ «وأد») .

4.تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۴۲ ؛ وقعة صفّين : ص ۳۵۳ ، الدرجات الرفيعة : ص ۳۷۸ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32657
صفحه از 604
پرینت  ارسال به