397
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۳ / ۲

كنار نهادن سياست سازشسياست على

۲۳۶۵.مروْج الذهبـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پنج شب پس از كشته شدن عثمان ، از مكّه [ به مدينه ]بازگشتم و نزد على عليه السلام رفتم تا او را ببينم . گفته شد كه مغيرة بن شعبه نزد اوست . چند لحظه اى پشت در نشستم تا مغيره بيرون آمد . بر من سلام كرد و گفت : كِى آمدى؟
گفتم : چند لحظه قبل .
سپس نزد على عليه السلام رفتم . بر او سلام كردم... گفتم : به من بگو كه مغيره ، چه كار داشت و چرا در خلوت با تو صحبت كرد؟
فرمود : «دو روز پس از كشته شدن عثمان ، نزد من آمد و گفت : با تو صحبتى خصوصى دارم و من پذيرفتم. آن گاه گفت : به درستى كه خيرخواهى ، كم ارزش شده است و تو باقى مانده مردمان [ بزرگ و صحابى] هستى ومن ، خيرخواه توام . من از باب مشورت به تو مى گويم كارگزاران عثمان را در اين سال [ كه سال نخست حكومت توست ]بركنار مكن. براى آنان بنويس كه برسرِ كارشان باقى اند و هر گاه با تو بيعت كردند و كار تو استقرار يافت ، هر كه را دوست داشتى ، كنار بگذار و هر كه را دوست داشتى منصوب كن.
من به وى گفتم : به خدا سوگند ، در دينم سازش و در حكومت خود ، ظاهرسازى نمى كنم.
گفت : اگر امتناع مى ورزى ، پس هر كه را مى خواهى ، كنار گذار؛ ولى معاويه را نگه دار . او گستاخ و جسور است و شاميان از او حرف شنوى دارند و تو براى نگه داشتنش دليلى دارى؛ زيرا عمر ، او را بر تمامى سرزمين شام گمارد.
به وى گفتم : نه ، به خدا سوگند! معاويه را حتى دو روز هم به كار نمى گيرم.
او پس از مشورت و مطرح كردن مطالبش ، از نزد من بيرون رفت. سپس برگشت و گفت: من به تو مشورت هايى رساندم و تو [ از قبول آنها] امتناع ورزيدى . در اين موضوع نگريستم و چنين يافتم كه تو بر صوابى. سزاوار نيست در كارهايت نيرنگ و فريب را به كار گيرى».
[ ابن عبّاس مى گويد :] به او (على عليه السلام ) گفتم : در آنچه نخست به تو مشورت داد ، خيرخواهى كرد؛ امّا در مرتبه دوم به تو خيانت نمود.


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
396

۳ / ۲

رفض سياسة المداهنة

۲۳۶۵.مروج الذهب عن ابن عبّاس :قَدِمتُ مِن مَكَّةَ بَعدَ مَقتَلِ عُثمانَ بِخَمسِ لَيالٍ ، فَجِئتُ عَلِيّا أدخُلُ عَلَيهِ ، فَقيلَ لي : عِندَهُ المُغيرَةُ بنُ شُعبَةَ ، فَجَلَستُ بِالبابِ ساعَةً ، فَخَرَجَ المُغيرَةُ ، فَسَلَّمَ عَلَيَّ ، وقالَ : مَتى قَدِمتَ ؟ قُلتُ : السّاعَةَ ، ودَخَلتُ عَلى عَلِيٍّ وسَلَّمتُ عَلَيهِ . . .
قُلتُ : أخبِرني عَن شَأنِ المُغيرَةِ ، ولِمَ خَلا بِكَ ؟
قالَ : جاءَني بَعدَ مَقتَلِ عُثمانَ بِيَومَينِ ، فَقالَ : أخلِني ، فَفَعَلتُ ، فَقالَ : إنَّ النُّصحَ رَخيصٌ ، وأنتَ بَقِيَّةُ النّاسِ ، وأنَا لَكَ ناصِحٌ ، وأنَا اُشيرُ عَلَيكَ أن لا تَرُدَّ عُمّالَ عُثمانَ عامَكَ هذا ، فَاكُتب إلَيهِم بِإِثباتِهِم عَلى أعمالِهِم ، فَإِذا بايَعوا لَكَ ، وَاطمَأَنَّ أمرُكَ ، عَزَلتَ مَن أحبَبتَ ، وأقرَرتَ مَن أحبَبتَ .
فَقُلتُ لَهُ : وَاللّهِ ، لا اُداهِنُ في ديني ، ولا اُعطِي الرِّياءَ في أمري .
قالَ : فَإِن كُنتَ قَد أبَيتَ فَانزِع مَن شِئتَ ، وَاترُك مُعاوِيَةَ ؛ فَإِنَّ لَهُ جُرأَةً وهُوَ في أهلِ الشّامِ مَسموعٌ مِنهُ ، ولَكَ حُجَّةٌ في إثباتِهِ ، فَقَد كانَ عُمَرُ وَلّاهُ الشّامَ كُلَّها .
فَقُلتُ لَهُ : لا وَاللّهِ ، لا أستَعمِلُ مُعاوِيَةَ يَومَينِ أبَدا .
فَخَرَجَ مِن عِندي عَلى ما أشارَ بِهِ ، ثُمَّ عادَ ، فَقالَ : إنّي أشَرتُ عَلَيكَ بِما أشَرتُ بِهِ وأبَيتَ عَلَيَّ ، فَنَظَرتُ فِي الأَمرِ وإذا أنتَ مُصيبٌ لا يَنبَغي أن تَأخُذَ أمرَكَ بِخُدعَةٍ ، ولا يَكونَ فيهِ دُلسَةٌ .
قالَ ابنُ عَبّاسٍ : فَقُلتُ لَهُ : أمّا أوَّلُ ما أشارَ بِهِ عَلَيكَ فَقَد نَصَحَكَ ، وأمَّا الآخِرُ فَقَد غَشَّكَ . ۱

1.مروج الذهب : ج ۲ ص ۳۶۴ ، تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۴۴۰ وفيه «بردّ عمّال» بدل «أن لا تردّ عمّال» و«الدنيّ» بدل «الرياء» ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۰۶ نحوه وراجع الأخبار الطوال : ص ۱۴۲ والإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۶۷ والبداية والنهاية : ج ۷ ص ۲۲۹ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 34558
صفحه از 611
پرینت  ارسال به