۴ / ۵
سخنرانى امام على به هنگام حركت به سمت بصره
۲۱۳۸.شرح نهج البلاغةـ به نقل از كلبى ـ: چون على عليه السلام آهنگ حركت به سوى بصره كرد، به پا خاست و براى مردم ، سخنرانى كرد و پس از حمد خداوند و درود بر پيامبرش فرمود : «به راستى كه چون خداوندْ پيامبرش را قبض روح كرد، قريش، حكومت را از ما به يغما بردند و ما را از حقّى كه از همه مردم بدان شايسته تر بوديم ، كنار زدند. چنين [ مصلحت ]ديدم كه صبر بر اين مسئله بهتر است از پراكندگى مسلمانان و ريخته شدن خون آنان.
مردم، تازه مسلمان بودند و دين، مانند مَشكِ شير و كَره در تلاطم بود كه كوچك ترين سستى اى آن را تباه مى كرد و كمترين اختلافى آن را وارونه مى ساخت. آن گاه [ در پى تصميم من به صبر]، كار حكومت را كسانى به دست گرفتند كه در كارشان از هيچ كوششى فروگذار نكردند. سپس به سراى جزا رفتند و خداوند، عهده دار پاك كردن بدى هاى آنان و گذشت از لغزش هاى آنان است.
طلحه و زبير ، چه فكر مى كنند، در حالى كه در حكومت، سهمى ندارند؟ آنان يك سال و حتّى يك ماه بر حكومت من صبر نياوردند و از جاى جهيدند و سركشى كردند و در مسئله اى با من به منازعه پرداختند كه خداوند، در آن، حقّى براى آنان قرار نداده است، آن هم پس از آن كه با ميل، و نه از روى اكراه، بيعت كردند . آنان از مادرى شير مى نوشند كه شيرش خشكيده است و بدعتى را زنده مى كنند كه ميرانده شده است.
آيا ادّعاى خونخواهى عثمان را دارند؟ به خدا سوگند كه مسئوليت گناه آن كار بر آنها و در ميان آنهاست و اين بزرگ ترين دليلشان ، بر ضدّ خودشان است و من به حجّت خداوند بر آنان و رفتار او با آنان خشنودم. اگر آن دو بازگردند و توبه كنند، خود ، سود بُرده اند و جانشان را مغتنم دانسته اند ـ كه چه غنيمت بزرگى است! ـ و اگر سر باز زنند، تيزى شمشير را به آنان نشان خواهم داد و شمشير، براى ياورى حق و درمان باطل ، بسنده است».
آن گاه از منبر فرود آمد.