581
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۷ / ۶

حجّت آوردن در ميدان نبرد

۲۴۵۵.تاريخ اليعقوبى :على عليه السلام سوى معاويه پيك فرستاد و او را فرا خواند و از او خواست كه بازگردد و امّت را با خونريزى از هم پراكنده نسازد ؛ امّا معاويه نپذيرفت مگر جنگ را .

۲۴۵۶.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد الملك بن ابى حرّه حنفى ، پس از يادكردِ جنگ بر سرِ آب ـ: على عليه السلام دو روز درنگ ورزيد و هيچ پيكى نزد معاويه نفرستاد ، چنان كه معاويه نيز پيكى نزد وى گُسيل نكرد . آن گاه على عليه السلام ، بشير بن عمرو بن محصن انصارى ، سعيد بن قيس هَمْدانى و شَبَث بن رِبعى تميمى را فرا خواند و گفت : «نزد اين مرد رويد و او را به سوى خدا و فرمانبردارى و پيوستن به امّت فرا خوانيد» .
شبث بن ربعى به وى گفت : اى امير مؤمنان! آيا او را به طمعِ گماردنش به حكومت و منزلتى نمى اندازى كه در صورت بيعت با تو ، از آن بهره مندش سازى؟
على عليه السلام گفت : «نزد وى رويد و با او ديدار كنيد و بر وى حجّت آوريد ، و بنگريد كه رأيش چيست» . اين در روز نخست ذى حجّه بود .
پس نزد وى روانه شدند و بر او درآمدند . آن گاه ، ابوعمره بشير بن عمرو ، سپاس و ستايش خداى را به جاى آورد و گفت : اى معاويه! همانا دنيا از تو رخ برمى تابد و به سوى آخرت باز مى گردى . و خداوند عز و جل از تو به آنچه كرده اى ، حساب مى كشد و به تناسب عملت جزايت مى دهد . تو را به خداوند عز و جل سوگند مى دهم كه اين امّت را از هم نپراكنى و خون ايشان را روان نسازى .
معاويه گفتارش را بريد و گفت : آيا همين سفارش را به فرمانده خود نيز كرده اى؟
ابو عمره گفت : فرماندهِ من همانند تو نيست . او در فضيلت و ديندارى و پيشينه مسلمانى و خويشاوندى با پيامبر خدا ، شايسته ترين كس براى خلافت است .
گفت : پس وى چه مى گويد؟
گفت : تو را به تقواى خداوند عز و جل فرا مى خواند و نيز به اين كه دعوت پسر عمويت را بپذيرى كه تو را به حق فرا مى خوانَد ، كه اين دنيايت را بيشتر به سلامت مى دارد و در فرجام كارت نيز برايت بهتر است .
معاويه گفت : خون عثمان را هدر دهيم؟! نه ، به خدا سوگند ، هرگز چنين نمى كنم .
آن گاه سعيد بن قيس پيش رفت تا سخن بگويد كه شَبَث بن رِبعى بر او پيش دستى كرد و سخن آغاز كرد و پس از سپاس و ستايش خداوند ، گفت : اى معاويه! پاسخت را به ابن محصن دريافتم . به خدا سوگند،آنچه در سر دارى و مى طلبى ، بر ما پوشيده نيست . براى آن كه مردم را گم راه كنى و هوس هاشان را برانگيزى و اطاعتشان را به كف آورى ، دستاويزى جز اين نيافته اى كه بگويى : امامتان ، مظلوم ، كشته شد و ما خونخواهِ او هستيم . [ تنها ]نابخردانى فرومايه ، اين سخن را پذيرفتند ، حال آن كه ما خوب مى دانيم كه تو خود ، از يارىِ عثمان سر برتافتى و خوش داشتى كه وى كشته شود تا بتوانى به آنچه مى طلبى ، دست يابى . [ امّا ]چه بسا خواهنده و جوينده مقصودى كه خداوند عز و جل به قدرت خويش ، او را از مطلوبش باز مى دارد ؛ و چه بسا خواهنده اى كه به آرزوى خويش ، و بلكه فراتر از آن ، دست مى يابد .
و به خدا سوگند ، تو را در هيچ يك از آن دو ، خيرى نيست . اگر به آنچه در آرزو دارى ، دست نيابى ، در اين ناكامى ، بدحال ترينِ مردم عرب به شمار مى روى ؛ و اگر به آنچه مى خواهى ، دست يابى ، همراهِ اين دستيابى ، شايسته آتش جهنّم مى شوى . پس اى معاويه! خداى را پروا كن و آنچه را برآنى ، فرو گذار و در امر [ خلافت] با كسى كه شايسته آن است ، به نزاع بر مخيز .
سپس معاويه ، پس از سپاس و ستايش خداى گفت : امّا بعد ؛ نخستين چيزى كه
بى خردى و سبُكْ مغزى تو را از آن دريافتم ، اين است كه سخن اين والاتبار شريف را كه سرآمدِ قوم خود است ، بُريدى و آن گاه به چيزى پرداختى كه هيچ دانشى در آن ندارى . اى عرب بيابانگرد سبُك سر خشكْ مغز ! در هر چه گفتى و وصف كردى ، دروغ راندى و فرومايگى ورزيدى . از نزدم دور شويد كه ميان من و شما ، چيزى جز شمشير نباشد .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
580

۷ / ۶

إقامَةُ الحُجَّةِ في ساحَةِ القِتالِ

۲۴۵۵.تاريخ اليعقوبي :وجَّهَ عَلِيٌّ إلى مُعاوِيَةَ يَدعوهُ ويَسأَلُهُ الرُّجوعَ ، وألّا يُفَرِّقَ الاُمَّةَ بِسَفكِ الدِّماءِ ، فَأَبى إلَا الحَربَ . ۱

۲۴۵۶.تاريخ الطبري عن عبد الملك بن أبي حرّة الحنفيـ بَعدَ ذِكرِ القِتالِ عَلَى الماءِ ـ: مَكَثَ عَلِيٌّ يَومَينِ لا يُرسِلُ إلى مُعاوِيَةَ أحَدا ، ولا يُرسِلُ إلَيهِ مُعاوِيَةُ . ثُمَّ إنَّ عَلِيّا دَعا بَشيرَ بنَ عَمرِو بنِ مِحصَنٍ الأَنصارِيَّ ، وسَعيدَ بنَ قَيسٍ الهَمدانِيَّ ، وشَبَثَ بنَ رِبعِيٍّ التَّميمِيَّ ، فَقالَ : اِيتوا هَذَا الرَّجُلَ ، فَادعوهُ إلَى اللّهِ ، وإلَى الطّاعَةِ وَالجَماعَةِ .
فَقالَ لَهُ شَبَثُ بنُ رِبعِيٍّ : يا أميرَ المُؤمِنينَ !أ لا تُطمِعُهُ في سُلطانٍ تُوَلّيهِ إيّاهُ ، ومَنزِلَةٍ يَكونُ لَهُ بِها اُثرَةٌ عِندَكَ إن هُوَ بايَعَكَ ؟
فَقالَ عَلِيٌّ : اِيتوهُ فَالقَوهُ وَاحتَجّوا عَلَيهِ ، وَانظُروا ما رَأيُهُ . ـ وهذا في أوَّلِ ذِي الحِجَّةِ ـ .
فَأَتَوهُ ، ودَخَلوا عَلَيهِ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ أبو عَمرَةَ بَشيرُ بنُ عَمرٍو ، وقالَ : يا مُعاوِيَةُ ! إنَّ الدُّنيا عَنكَ زائِلَةٌ ، وإنَّكَ راجِعٌ إلَى الآخِرَةِ ، وإنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ مُحاسِبُكَ بِعَمَلِكَ ، وجازيكَ بِما قَدَّمَت يَداكَ ، وإنّي أنشُدُكَ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ أن تُفَرِّقَ جَماعَةَ هذِهِ الاُمَّةِ ، وأن تَسفِكَ دِماءَها بَينَها !
فَقَطَعَ عَلَيهِ الكَلامَ ، وقالَ : هَلّا أوصَيتَ بِذلِكَ صاحِبَكَ ؟
فَقالَ أبو عَمرَةَ : إنَّ صاحِبي لَيسَ مِثلَكَ ، صاحِبي أحَقُّ البَرِيَّةِ كُلِّها بِهذَا الأَمرِ فِي الفَضلِ وَالدّينِ وَالسّابِقَةِ فِي الإِسلامِ ، وَالقَرابَةِ مِنَ الرَّسولِ صلى الله عليه و آله .
قالَ : فَيَقولُ ماذا ؟
قالَ : يَأمُرُكَ بِتَقوَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، وإجابَةِ ابنِ عَمِّكَ إلى ما يَدعوكَ إلَيهِ مِنَ الحَقِّ ، فَإِنَّهُ أسلَمُ لَكَ في دُنياكَ ، وخَيرٌ لَكَ في عاقِبَةِ أمرِكَ .
قالَ مُعاوِيَةُ : ونُطِلُّ ۲ دَمَ عُثمانَ ! لا وَاللّهِ ، لا أفعَلُ ذلِكَ أبَدا .
فَذَهَبَ سَعيدُ بنُ قَيسٍ يَتَكَلَّمُ ، فَبادَرَهُ شَبَثُ بنُ رِبعِيٍّ فَتَكَلَّمَ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ، وقالَ : يا مُعاوِيَةُ ! إنّي قَد فَهِمتُ ما رَدَدتَ عَلَى ابنِ مِحصَنٍ ، إنَّهُ وَاللّهِ ، لا يَخفى عَلَينا ما تَغزو وما تَطلُبُ ، إنَّكَ لم تَجِد شَيئا تَستَغوي بِهِ النّاسَ وتَستَميلُ بِهِ أهواءَهُم ، وتَستَخلِصُ بِهِ طاعَتَهُم ، إلّا قَولَكَ : «قُتِلَ إمامُكُم مَظلوما ، فَنَحنُ نَطلُبُ بِدَمِهِ» ، فَاستَجابَ لَكَ ۳ سُفَهاءُ طَغامٌ ، وقَد عَلِمنا أن قَد أبطَأتَ عَنهُ بِالنَّصرِ،وأحبَبتَ لَهُ القَتلَ،لِهذِهِ المَنزِلَةِ الَّتي أصبَحتَ تَطلُبُ ، ورُبَّ مُتَمَنّي أمرٍ وطالِبِهِ ، اللّهُ عَزَّ وجَلَّ يَحولُ دونَهُ بِقُدرَتِهِ ، ورُبَّما اُوتِيَ المُتَمَنّي اُمنِيَّتَهُ وفَوقَ اُمنِيَّتِهِ .
ووَاللّهِ ، ما لَكَ في واحِدَةٍ مِنهُما خَيرٌ ، لَئِن أخطَأتَ ما تَرجو إنَّكَ لَشَرُّ العَرَبِ حالاً في ذلِكَ ، ولَئِن أصَبتَ ما تَمَنّى لا تُصيبُهُ حَتّى تَستَحِقَّ مِن رَبِّكَ صُلِيَّ النّارِ ، فَاتَّقِ اللّهَ يا مُعاوِيَةُ ، ودَع ما أنتَ عَلَيهِ ، ولا تُنازِعِ الأَمرَ أهلَهُ .
فَحَمِدَ اللّهَ [مُعاوِيَةُ] وأثنى عَلَيهِ ثُمَّ قالَ : أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ أوَّلَ ما عَرَفتُ فيهِ سَفَهَكَ وخِفَّةَ حِلمِكَ ، قَطعُكَ عَلى هذَا الحَسيبِ الشَّريفِ سَيِّدِ قَومِهِ مَنطِقَهُ ، ثُمَّ عَنَيتَ بَعدُ فيما لا عِلمَ لَكَ بِهِ ، فَقَد كَذَبتَ ولَؤُمتَ أيُّهَا الأَعرابِيُّ الجِلفُ الجافي في كُلِّ ما ذَكَرتَ ووَصَفتَ . انصَرِفوا مِن عِندي ، فَإِنَّهُ لَيسَ بَيني وبَينَكُم إلَا السَّيفُ . ۴

1.تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۱۸۸ .

2.الطَّلُّ : هَدْرُ الدَّم (لسان العرب : ج ۱۱ ص ۴۰۵ «طلل») .

3.في المصدر : «له» ، والصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى .

4.تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۵۷۳ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۶۵ ؛ وقعة صفّين : ص ۱۸۷ وفيه «شهر ربيع الآخر» بدل «أوّل ذي الحجّة» وراجع مروج الذهب : ج ۲ ص ۳۸۷ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 34959
صفحه از 611
پرینت  ارسال به