51
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۵ / ۴

موضع ابو موسى در برابر فرستادگان امام على

۲۱۵۳.تاريخ الطبرىـ به نقل از محمّد و طلحه ـ: ابو موسى بيرون آمد و حسن عليه السلام را ملاقات كرد و او را در آغوش كشيد و رو به سوى عمّار كرد و گفت: اى ابو يقظان! تو هم به همراه دشمنان با اميرمؤمنان دشمنى مى كنى؟ پس خودت را در جرگه فاجران قرار داده اى.
عمّار گفت: چنين نكردم و چرا نسبت به من بدگويى مى كنى؟
حسن عليه السلام سخن آن دو را بُريد و روبه سوى ابو موسى نمود و فرمود: «اى ابو موسى! چرا مردم را از ما مى رانى؟ به خدا سوگند، نه ما جز اصلاح، قصد ديگرى داريم و نه از كسى مانند امير مؤمنان بر چيزى بايد هراس داشت».
ابو موسى گفت: راست مى گويى ـ پدر و مادرم فدايت! ـ ؛ وليكن مشاور، امين است. از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود: «فتنه اى رُخ خواهد داد كه در آن زمان، آن كس كه بنشيند، بهتر است از كسى كه برخيزد، و آن كه برخيزد، بهتر است از كسى كه پياده به راه افتد، و پياده، بهتر است از سواره». خداوند عز و جل ما را برادر قرار داد و مال و خونمان را بر يكديگر حرام گردانيد و فرمود: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! اموال همديگر را به ناروا مخوريد... و همديگر را مكُشيد؛ زيرا خدا همواره با شما مهربان است» و خداوند عز و جل فرموده است: «و هر كس مؤمنى را عمداً بكشد ، كيفرش دوزخ است» .
عمّار ، خشمگين شد و اين سخن، او را بد آمد و به پا خاست و گفت: اى مردم! همانا پيامبر صلى الله عليه و آله تنها به ابو موسى فرمود: «تو در آن [ فتنه ] بنشينى، بهتر است از اين كه برخيزى»...
ابو موسى برخاست و گفت: اى مردم! مرا اطاعت كنيد تا بنيادى از بنيادهاى عرب باشيد كه گرفتار به شما پناه آورَد و هراسناك، در ميان شما امنيت يابد. به راستى كه ما ياران محمّد صلى الله عليه و آله به آنچه [ از او] شنيديم، داناتريم. فتنه وقتى رو آورَد، مشتبه باشد و وقتى رخت بر بندد، آشكار گردد و به راستى كه اين فتنه، چونان دردى كه شكم را مى دَرَد ، رشته اتّحاد مسلمانان را خواهد دريد ، با باد شمال و جنوب و صبا و مغرب از چهار سو خواهد وزيد و زمانى آرام شود كه كس نداند از كجا آمده است و خردمند را چون ابلهان ، سرگردان كند.
شمشيرهايتان را در نيام كنيد، نيزه هاتان را كوتاه كنيد ، تيرهايتان را بگذاريد و زِه هاى كمان هايتان را پاره كنيد و در خانه هايتان بنشينيد. قريش را واگذاريد ـ اگر اصرار دارند از دارالهجره (مدينه) بيرون آيند و از آگاهان به خلافتْ دورى گزينند ـ تا شكافشان را به هم آورند و كمبودهاى خود را پُر كنند. اگر كارى كنند، به سود خويش كوشيده اند و اگر كارى نكنند، براى خود ، بليّه آورده اند. روغنشان را در مَشك خودشان مى ريزند. ۱ از من خيرخواهى جوييد ، نه دغلكارى. مرا اطاعت كنيد تا دين و دنياتان به سلامت باشد. هركه اين فتنه را پديد آورَد، به آتش آن بسوزد.
زيد برخاست و دست بريده خود را بلند كرد ۲ و گفت:
اى عبد اللّه بن قيس (ابو موسى)! فرات را از راه خود بازگردان. ۳ از جايى كه مى آيد، بَرَش گردان تا همان طور كه آمده است ، بازگردد! اگر اين كار را بتوانى انجام دهى ، خواسته ات را هم مى توانى انجام دهى. از كارى كه توانش را ندارى، دست بردار.
زيد ، سپس خواند: «الف ، لام ، ميم . آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند: ايمان آورديم ، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟» .به سوى امير مؤمنان و سرور مسلمانان حركت كنيد و همگى به سوى او بسيج شويد تا حق را دريابيد.
قعقاع بن عمرو ، برخاست و گفت: به راستى كه من، خيرخواه و دلسوز شمايم. دوست مى دارم كه راه صواب پوييد و سخنى با شما مى گويم كه سخن حقّى است. آنچه امير (ابو موسى) مى گويد، همان [ صحيح ترين كار] است ، اگر شُدنى باشد. امّا آنچه زيد مى گويد ، [ بايد دانست كه ]زيد، خود از حكومتيان است. از او خيرخواهى مجوييد؛ زيرا كسى كه در فتنه بوده و به سويش حركت كرده، خود را از آن باز نمى دارد.
سخن درست، آن است كه ناچار، زمامدارى بايد كه امور مردم را سامان دهد و ستمگر را باز دارد و ستمديده را عزيز گردانَد. اينك على،امورى را كه برعهده گرفته، اداره مى كند و منصفانه دعوت مى كند و به اصلاحْ فرا مى خواند. پس بسيج شويد و در صحنه حضور داشته باشيد.
سيحان گفت: اى مردم! حكومت و مردم، زمامدار مى خواهند تا ستمگر را برانَد و ستمديده را عزّت بخشد و مردم را گِرد آورَد و اينك، اين زمامدار شماست كه شما را فرا مى خواند تا در كار او و دو رقيبش [ طلحه و زبير] بنگريد. وى امين امّت و فقيه در دين است. هركه مى خواهد به سويش بيايد كه ما به سوى وى روانيم.

1.ميدانى مى گويد : اين ، ضرب المثل است براى كسى كه ثروتش را براى خودش مصرف مى كند و مى خواهد بدان وسيله منّت گذارد (مجمع الأمثال : ج ۲ ص ۱۱۲ ش۱۷۹۹) .

2.دست او در نبرد «يَرموك» قطع شده بود .

3.ميدانى در توضيح جمله «من يرد الفرات عن دراجه» كه در متن عربى آمده مى گويد : دِراج ، جمع دَرَج به معناى صورت است؛ يعنى كار از دستش خارج شد و مردم تصميم گرفتند از كوفه خارج شوند و او ديگر نمى توانست آنها را به سرعتْ بيرون بَرَد (مجمع الأمثال : ج ۳ ص ۳۳۶ ش۴۰۹۴) .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
50

۵ / ۴

مَوقِفُ أبي موسى مِن مَندوبِيِ الإِمامِ

۲۱۵۳.تاريخ الطبري عن محمّد وطلحة :خَرَجَ أبو موسى فَلَقِيَ الحَسَنَ ، فَضَمَّهُ إلَيهِ وأقبَلَ عَلى عَمّارٍ ، فَقالَ : يا أبَا اليَقظانِ أ عَدَوتَ فيمَن عَدا عَلى أميرِ المُؤمِنينَ ؛ فَأَحلَلتَ نَفسَكَ مَعَ الفُجّارِ ! فَقالَ : لَم أفعَل، ولِمَ تَسوؤُني ۱ ؟ وقَطَعَ عَلَيهِمَا الحَسَنُ فَأَقبَلَ عَلى أبي موسى فَقالَ : يا أبا موسى ! لِمَ تُثَبِّطُ النّاسَ عَنّا ؟ فَوَاللّهِ ما أرَدنا إلَا الإِصلاحَ ، ولا مِثلُ أميرِ المُؤمِنينَ يُخافُ عَلى شَيءٍ ، فَقالَ : صَدَقتَ بِأَبي أنتَ واُمّي ، ولكِنَّ المُستَشارَ مُؤتَمَنٌ ، سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : إنَّها سَتكونُ فِتنَةٌ ؛ القاعِدُ فيها خَيرٌ مِنَ القائِمِ ، وَالقائِمُ خَيرٌ مِنَ الماشي ، وَالماشي خَيرٌ مِنَ الرّاكِبِ ، قَد جَعَلَنَا اللّهُ عَزَّوجَلَّ إخوانا ، وحَرَّمَ عَلَينا أموالَنا ودِماءَنا وقالَ : «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأْكُلُواْ أَمْوَ لَكُم بَيْنَكُم بِالْبَـطِـلِ . . . وَلَا تَقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا» ، ۲ وقالَ عَزَّوجَلَّ : «وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ» ۳ .
فَغَضِبَ عَمّارٌ وساءَهُ وقامَ وقالَ : يا أيُّهَا النّاسُ ! إنَّما قالَ لَهُ خاصَّةً : «أنتَ فيها قاعِدا خَيرٌ مِنكَ قائِما» .. .
وقامَ أبو موسى فَقالَ : أيُّهَا النّاسُ ! أطيعوني تَكونوا جُرثومَةً ۴ مِن جَراثيمِ العَرَبِ ؛ يَأوي إلَيكُمُ المَظلومُ ، ويَأمَنُ فيكُمُ الخائِفُ ، إنّا أصحابَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله أعلَمُ بِما سَمِعنا ، إنَّ الفِتنَةَ إذا أقبَلَت شَبَّهَت ، وإذا أدبَرَت بَيَّنَت ، وإنَّ هذِهِ الفِتنَةَ باقِرَةٌ كَداءِ البَطنِ ، تَجري بِهَا الشَّمالُ وَالجَنوبُ، وَالصَّبا وَالدَّبورُ ، فَتَسكُنُ أحياناً فَلا يُدرى مِن أينَ تُؤتى ، تَذَرُ الحَليمَ كَابنِ أمسِ ، شيموا سُيوفَكُم ، وقَصِّدوا رِماحَكُم ، وأرسِلوا سِهامَكُم ، وَاقطَعوا أوتارَكُم ، وَالزَموا بُيوتَكُم ، خَلّوا قُرَيشا ـ إذا أبَوا إلَا الخُروجَ مِن دارِ الهِجرَةِ وفِراقَ أهلِ العِلمِ بِالإِمرَةِ ـ تَرتُق فَتقَها ، وتَشعَب صَدعَها ؛ فَإِن فَعَلَت فَلِأَنفُسِها سَعَت ، وإن أبَت فَعَلى أنفُسِها مَنَّت ، سَمنَها تُهَريقُ في أديمِها ، ۵ اِستَنصِحوني ولا تَستَغِشّوني ، وأطيعوني يَسلَم لَكُم دينُكُم ودُنياكُم ، ويَشقى بِحَرِّ هذِهِ الفِتنَةِ مَن جَناها .
فَقامَ زَيدٌ فَشالَ يَدَهُ المَقطوعَةَ ، ۶ فَقالَ: يا عَبدَاللّهِ بنَ قَيسٍ، رُدَّ الفُراتَ عَن دِراجِهِ ، ۷ اُردُدهُ مِن حَيثُ يَجيءُ حَتّى يَعودَ كَما بَدَأَ ، فَإِن قَدَرتَ عَلى ذلِكَ فَسَتَقدِرُ عَلى ما تُريدُ ، فَدَع عَنكَ ما لَستَ مُدرِكَهُ . ثُمَّ قَرَأَ : «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ» ۸ ـ إلى آخِرِ الآيَتَينِ ـ سيروا إلى أميرِ المُؤمِنينَ وسَيِّدِ المُسلِمينَ ، وَانفِروا إلَيهِ أجمَعينَ؛ تُصيبُوا الحَقَّ .
فَقامَ القَعقاعُ بنُ عَمرٍو فَقالَ : إنّي لَكُم ناصِحٌ ، وعَلَيكُم شَفيقٌ ، اُحِبُّ أن تَرشُدوا ، ولَأَقولَنَّ لَكُم قَولاً هُوَ الحَقُّ ؛ أمّا ما قالَ الأَميرُ فَهُوَ الأَمرُ لَو أنَّ إلَيهِ سَبيلاً ، وأمّا ما قالَ زَيدٌ فَزَيدٌ فِي الأَمرِ فَلا تَستَنصِحوهُ ؛ فَإِنَّهُ لا يُنتَزَعُ أحدٌ مِنَ الفِتنَةِ طَعَنَ فيها وَجَرى إلَيها . وَالقَولُ الَّذي هُوَ القَولُ: إنَّهُ لابُدَّ مِن إمارَةٍ تُنَظِّمُ النّاسَ ، وتَزَعُ الظّالِمَ ، وتُعِزُّ المَظلومَ ، وهذا عَلِيٌّ يَلي بِما وَلِيَ ، وقَد أنصَفَ فِي الدُّعاءِ ، وإنَّما يَدعو إلَى الإِصلاحِ ، فَانفِروا وكونوا مِن هذَا الأَمرِ بِمَرأى ومَسمَعٍ .
وقالَ سَيحانُ : أيُّهَا النّاسُ ! إنَّهُ لابُدَّ لِهذَا الأَمرِ وهؤُلاءِ النّاسِ مِن والٍ ؛ يَدفَعُ الظّالِمَ ، ويُعِزُّ المَظلومَ ، ويَجمَعُ النّاسَ ، وهذا واليكُم يَدعوكُم لِيُنظَرَ فيما بَينَهُ وبَينَ صاحِبَيهِ ، وهُوَ المَأمونُ عَلَى الاُمَّةِ ، الفَقيهُ فِي الدّينِ ؛ فَمَن نَهَضَ إلَيهِ فَإِنّا سائِرونَ مَعَهُ . ۹

1.هكذا في المصدر، وفي الكامل: «ولَم يَسُؤني»، والظاهر أنّه الصواب.

2.النساء : ۲۹ .

3.النساء : ۹۳ .

4.الجُرثومة: الأصل (النهاية: ج ۱ ص ۲۵۴ «جرثم»).

5.قال الميداني : سمنكُم هُريق في أديمكم : يُضرب للرجل ينفق ماله على نفسه ثمّ يريد أن يمتنّ به (مجمع الأمثال : ج ۲ ص ۱۱۲ الرقم ۱۷۹۹) . والأديم ـ هنا ـ هو طعامهم المأدوم .

6.قُطعت في معركة اليرموك.

7.قال الميداني : «مَن يردّ الفراتَ عن دِراجه» هو جمع دَرَج ؛ أي وجْهه الذي توجّه له . يعني أنّ الأمر خرج من يده وأنّ الناس عزموا على الخروج من الكوفة ، فهو لا يقدر أن يردّهم من فورهم هذا (مجمع الأمثال : ج ۳ ص ۳۳۶ الرقم ۴۰۹۴) .

8.العنكبوت : ۱ و ۲ .

9.تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۴۸۲ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۲۷ ، البداية والنهاية : ج ۷ ص ۲۳۶ كلاهما نحوه .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 34758
صفحه از 611
پرینت  ارسال به