499
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۴۰۹.تاريخ اليعقوبىـ در ياد كردِ درآمدنِ عمرو بن عاص نزد معاويه و بيعتش با وى ـ: پس عمرو نزد معاويه آمد و او با وى درباره كارش به مذاكره پرداخت . عمرو گفت : امّا على ؛ خدا را سوگند كه عرب در هيچ چيز ميان تو و او برابرى قائل نيست . نيز او را در جنگ ، مايه اى است كه هيچ يك از قريش را نيست ، جز آن كه به او ستم روا دارى .
گفت : راست مى گويى ؛ امّا ما با دستاويزى كه داريم ، به نبرد او مى رويم و قتل عثمان را در عهده اش مى گذاريم .
عمرو گفت : چه زشت[ انديشه اى]! هم من و هم تو ناسزامندترينِ افراد براى سخن گفتن از عثمانيم .
گفت : واى بر تو! چرا؟
گفت : امّا تو ؛ پس ناتوانش نهادى ، با آن كه شاميان با تو بودند ، چندان كه ناچار به يزيد ابن اسد بجلى پناه برد و به سوى او روان شد . و امّا من ؛ آشكارا او را وا نهادم و به فلسطين گريختم .
معاويه گفت : اين سخن را فرو بگذار و دست پيش آر و با من بيعت كن!
گفت : نه! به خدا سوگند ، تا از دنياى تو بهره اى نيابم ، دينم را به تو نمى بخشم .
معاويه او را گفت : مصر از آنِ تو .
پس مروان بن حَكَم خشمگين شد و گفت : مرا چه [ نقصى ]پيش آمده است كه با من رايزنى نمى شود؟
معاويه گفت: سكوت كن! با تو [نيز] رايزنى خواهد شد.
سپس معاويه به عمرو بن عاص گفت : ابا عبد اللّه ! شب را نزد ما بمان! [ اين پيشنهاد معاويه به عمرو از آن روى بود كه] بيم داشت وى مردم را بر او بشورانَد . عمرو شب را ماند ، در حالى كه مى سرود :



اى معاويه! تا از دنياى تو نصيبى نَبرَم
دينم را به تو نمى دهم . پس بنگر كه چه مى كنى .

اگر مصر را به من بخشى ، سودايى سودمند كرده اى
[ زيرا] با آن، پيرمردى را به چنگ مى آورى كه مايه زيان وسود توانَد بود.

دين و دنيا برابر نيستند ؛ و من
با سرافكندگى ، اين بخشش را مى پذيرم .

با اين حال ، من دينم را به تو مى دهم و
خود را مى فريبم ، كه فريبگر ، فريب خورده نيز هست .

آيا چيزى به تو دهم كه مايه نيرومندى و پايدارى حكومتِ [ تو] باشد
ولى اگر من گامى بلغزم ، نقش زمين شوم؟

تو حكومت مصر را از من دريغ مى دارى ، در حالى كه دلخواهِ من نبود
و همانا بخششى كه از آن قناعت ورزند،روزى بدان اشتياق افتد.

پس معاويه در پيمان نامه اى ، حكومت مصر را به وى وا نهاد و گواهانى بر آن گرفت و آن را مُهر كرد . سپس عمرو با او بيعت كرد و هر دو ، عهد وفادارى بستند .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
498

۲۴۰۹.تاريخ اليعقوبيـ في ذِكرِ قُدومِ عَمرِو بنِ العاصِ عَلى مُعاوِيَةَ وبَيعَتِهِ لَهُ ـ: فَقَدِمَ عَلى مُعاوِيَةَ ، فَذاكَرَهُ أمرَهُ ، فَقالَ لَهُ : أمّا عَلِيٌّ ، فَوَاللّهِ ، لا تُساوِي العَرَبُ بَينَكَ وبَينَهُ في شَيءٍ مِنَ الأَشياءِ ، وإنَّ لَهُ فِي الحَربِ لَحَظّا ما هُوَ لِأَحَدٍ مِن قُرَيشٍ إلّا أن تَظلِمَهُ .
قالَ : صَدَقتَ ، ولكِنّا نُقاتِلُهُ عَلى ما في أيدينا ، ونُلزِمُهُ قَتلَ عُثمانَ .
قالَ عَمرٌو : واسَوءَتاه ! إنَّ أحَقَّ النّاسِ ألّا يَذكُرَ عُثمانَ لَأَنا ولَأَنتَ . ۱
قالَ : ولِمَ وَيحَكَ ؟
قالَ : أمّا أنتَ فَخَذَلتَهُ ومَعَكَ أهلُ الشّامِ حَتَّى استَغاثَ بِيَزيدَ بنِ أسَدٍ البَجَلِيِّ ، فَسارَ إلَيهِ ؛ وأمّا أنَا فَتَرَكتُهُ عِيانا ، وهَرَبتُ إلى فِلَسطينَ .
فَقالَ مُعاوِيَةُ : دَعني مِن هذا مُدَّ يَدَكَ فَبايِعني !
قالَ : لا ، لَعَمرُ اللّهِ ، لا اُعطيكَ ديني حَتّى آخُذَ مِن دُنياكَ .
قالَ لَهُ مُعاوِيَةُ : لَكَ مِصرُ طُعمَةً ، فَغَضِبَ مَروانُ بنُ الحَكَمِ ، وقالَ : ما لي لا اُستَشارُ ؟
فَقالَ مُعاوِيَةُ : اُسكُت ، فَإِنَّما يُستَشارُ بِكَ .
فَقالَ لَهُ مُعاوِيَةُ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، بِت عِندَنَا اللَّيلَةَ . وكَرِهَ أن يُفسِدَ عَلَيهِ النّاسَ ، فَباتَ عَمرٌو ، وهُوَ يَقولُ :



مُعاوِيَ لا اُعطيكَ ديني ، ولَم أنَل
بِهِ مِنكَ دُنيا ، فَانظُرَن كَيفَ تَصنَعُ

فَإِن تُعطِني مِصرا فَأَربِح بِصَفقَةٍ
أخذتَ بِها شَيخا يَضُرُّ ويَنفَعُ

وَمَا الدّينُ وَالدُّنيا سَواءً ، وإنَّني
لَاخُذُ ما اُعطى ، ورَأسي مُقَنَّعُ

ولكِنَّني اُعطيكَ هذا ، وإنَّني
لَأَخدَعُ نَفسي ، وَالمُخادِعُ يُخدَعُ

أ اُعطيكَ أمرا فيهِ لِلمُلكِ قُوَّةٌ
وأبقى لَهُ ، إن زَلَّتِ النَّعلُ اُصرَعُ ؟

وتَمنَعُني مِصرا ، ولَيسَت بِرَغبَةٍ
وإنَّ ثَرَى القَنُوعِ يَوما لَمُولَعُ ۲

فَكَتَبَ لَهُ بِمِصرَ شَرطا ، وأشهَدَ لَهُ شُهودا ، وخَتَمَ الشَّرطَ ، وبايَعَهُ عَمرٌو ، وتَعاهَدا عَلَى الوَفاءِ . ۳

1.في المصدر : «لا أنا ولا أنت» ، والتصويب من طبعة النجف : ج ۲ ص ۱۶۲ .

2.كذا في المصدر ، وفي الشطر الأخير اضطراب ، وقد ذكر الأبيات في شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۶۶ وروى الشطر الأخير كما يلي : «وإنّي بِذَا الممنوعِ قِدماً لَمولَعُ» .

3.تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۱۸۶ وراجع وقعة صفّين : ص ۳۸ وتاريخ دمشق : ج ۴۶ ص ۱۷۰ والعقد الفريد : ج ۳ ص ۳۳۹ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 35017
صفحه از 611
پرینت  ارسال به