481
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوَا بِغَيْرِ عِلْمٍ ؛ ۱ و آنها را كه جز خدا را مى خوانند ، دشنام مدهيد ، كه آنان از روى دشمنى ، به نادانى ، خدا را دشنام خواهند داد» ... شايد در آن هنگام ، براى وى مصلحتى آشكار بوده كه امروز از ما پنهان است . و خداى را اَمرى است كه آن را به انجام خواهد رسانيد . ۲
حقيقت به همين گفتار پايانى ابن ابى الحديد باز مى گردد كه وى به نحو احتمال بيان كرده است . بى ترديد ، امام عليه السلام بدون حكمت در ميدان اين نبرد تبليغاتى پاى ننهاد . اگر بخواهيم حكمت مكاتبات امام عليه السلام را دريابيم ، بايد نخست نوع اهدافى را كه معاويه از برانگيختن نبرد تبليغاتى در برابرِ امام عليه السلام جستجو مى كرد ، بشناسيم .

اهداف معاويه

پيش از پرداختن به بيان اهداف معاويه از اين نبرد تبليغاتى ، بايسته است اشاره ورزيم كه در آن روزگار ، نامه هاى سياسى از مهم ترين ابزارهاى نبرد روانى و تبليغاتى به شمار مى رفته اند . در آن دوره ، رسانه هاى تبليغى در دو چيز خلاصه مى شدند : سخنرانى هاى عمومى و نامه ها . طبيعى است كه نامه ها بيش از سخنرانى ها ، كاركردِ تبليغاتى داشته اند . بسا كه بتوانيم تأثير تبليغاتىِ نامه ها در آن روزگار را با كاركردِ روزنامه نگارى در دوران كنونى يكسان بدانيم .
معاويه ، پيش از آغاز درگيرى مستقيم نظامى با امام عليه السلام ، جنگ تبليغاتى فراگيرى را برابرِ او برانگيخت . به استناد پايه هاى شيوه سياسى وى ، هدف او از اين نبرد ، آن بود كه زمينه اجتماعى را براى درگيرى مستقيم نظامى آماده سازد ، چنان كه در اين جنگ ، دو روش سخنرانى و نامه نگارى را هم زمان به كار گرفت .

1.انعام ، آيه ۱۰۸ .

2.. شرح نهج البلاغة : ج ۱۶ ص ۱۳۶ .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
480

بى كم و كاست ، در چنگ دشمنانش افتاده بود ؛ همانان كه به گاه آغاز اين دعوت ، او را دروغگو شمردند و آن گاه كه مردم را به آن فرا خوانْد ، از وطنش بيرونش راندند و چهره اش را خونين كردند و عمو و خاندانش را كُشتند ؛ گويى كه او براى آنان مى كوشيد [ و اين همه زحمت را به جان مى خريد] تا ايشان آسوده باشند ، همان سان كه ابوسفيان در روزگار عثمان گفته بود، آن دم كه از كنار مزار حمزه گذشت و آن را لگدكوب كرد و گفت : اى ابو عُماره! آنچه برايش با شمشير ، يكديگر را مى نواختيم ، امروز در دست پسر بچّه هاى ما افتاده و با آن بازى مى كنند!
آن گاه ، كار بدان جا كشيد كه معاويه به على عليه السلام فخر بفروشد ، آن گونه كه همانندان و برابران مى فروشند!



آن دم كه مادِر (نمادِ بُخل ) ، [ حاتمِ] طايى را به بخل ورزى ننگ نهد
و باقِل (نمادِ ناتوانى در گفتار) ، قُس (نمادِ بلاغت) را به سستى در گفتار سرزنش كند ؛

و ستاره [ كم نورِ] سُها به خورشيد طعنه زند كه : «تو پنهانى!»
و تيرگىِ [ شب ]به صبح گويد كه: «تو رنگ پريده اى!»

و زمين از سرِ سفاهت به آسمان فخر بفروشد
و سنگريزه ها و صخره ها به شهاب ها تفاخر ورزند .

[بارى!آن دم كه چنين مى شود] پس اى مرگ به ديدارم بيا،كه [ديگر]زندگى نكوهيده است
و اى جان من! با من وقار ورز كه روزگار تو سرِ هزل دارد!

آن گاه ، ديگر بار ، به امير مؤمنان عرض مى كنم كه كاش مى دانستم چرا باب مكاتبه و پاسخ دهى را ميان خود و معاويه گشود! و اگر ضرورت ، به چنين رويدادى انجاميد ، چرا در نامه نگارى اش به او ، به اندرز كفايت نكرد ، بى آن كه از افتخارشمارى و فخرفروشى دم زند! و اگر از اين دو نيز گريزى نبود ، چرا به همين دو اكتفا نورزيد ، بى آن كه از مطلبى ديگر سخن گويد كه به جدال و پاسخگويى متقابل و بلكه سخت تر از آن بينجامد : «وَلَا تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 34674
صفحه از 611
پرینت  ارسال به