407
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۳۷۳.امام على عليه السلامـ از نامه اش به معاويه ـ: به نام خداوند بخشنده مهربان . پس از حمد و سپاس خداوند؛ به يقين ، بيعتى كه با من در مدينه شد، براى تو نيز لازم است ، گرچه تو در شامى؛ زيرا با من همان قومى بيعت كردند كه با ابو بكر و عمر و عثمان ، بيعت كردند بر همان پايه اى كه با آنها بيعت شد .
از اين رو ، نه براى حاضرانْ حقّ انتخاب است و نه براى غايبانْ حقّ نپذيرفتن، و البته شورا براى مهاجران و انصار است. پس هر گاه بر مردى توافق كردند و او را پيشوا ناميدند ، خشنودى خداوند در آن است و اگر كسى از كار آنان با اعتراض يا ميلْ خارج گردد ، او را بدانچه از آن خارج شده ، باز مى گردانند و اگر امتناع ورزيد ، با او پيكار مى كنند ؛ چون از مسيرى غير مسير مؤمنانْ پيروى كرده است و خداوند ، او را با آنچه دوست مى دارد ، همراه مى سازد و در دوزخش مى افكنَد ، كه پايان بدى است!
به درستى كه طلحه و زبير با من بيعت كردند. سپس بيعت مرا شكستند، و شكستن بيعت ، در حكم نپذيرفتن بيعت با من از سوى آن دو بود و من بدين سبب ، با ايشان پيكار كردم تا آن كه حق در رسيد و در حالى كه آنان خوش نداشتند ، امر خدا چيره شد.
پس تو نيز به راه ديگر مسلمانان در آى ؛ زيرا دوست داشتنى ترينِ كارها نسبت به تو در نظر من ، آرامش و عافيت است ، مگر آن كه تو خود بلا خواهى، كه در اين صورت با تو مى جنگم و از خدا بر ضدّ تو يارى مى جويم.
درباره قاتلان عثمان ، بسيار سخن گفته اى . پس به راهى درآى كه مسلمانان مى پيمايند. سپس با آنان براى محاكمه نزد من آى تا تو و آنان را بر [ تبعيت از ]كتاب خدا وا دارم. امّا آنچه تو در پى آنى ، مانند خدعه اى است كه براى از شير گرفتن كودكان مى زنند.
به جان خودم سوگند، اگر به عقل خويش مراجعه كنى و به دور از هواى نفس بينديشى ، مى دانى كه من در خون عثمان ، بى گناه ترينْ فرد قريشم. و بدان كه تو در شمار طُلَقاء (آزاد شدگان جنگى) هستى كه خلافت ، شايسته آنان نيست و حقّ شركت در شورا را ندارند . اينك جرير بن عبد اللّه را كه از مؤمنان و مهاجران است ، نزد تو و آنان كه پيرامون تو هستند، فرستادم. پس بيعت كن؛ و هيچ نيرويى نيست ، مگر به [ سبب ]خداوند.


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
406

۲۳۷۳.الإمام عليّ عليه السلامـ مِن كِتابٍ لَهُ عليه السلام إلى مُعاوِيَةَ ـ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ بَيعَتي بِالمَدينَةِ لَزِمَتكَ وأنتَ بِالشّامِ ؛ لِأَنَّهُ بايَعَنِي القَومُ الَّذينَ بايَعوا أبا بَكرٍ وعُمَرَ وعُثمانَ عَلى ما بويِعوا عَلَيهِ ، فَلَم يَكُن لِلشّاهِدِ أن يَختارَ ، ولا لِلغائِبِ أن يَرُدَّ ، وإنَّمَا الشّورى لِلمُهاجِرينَ وَالأَنصارِ ، فَإِذَا اجتَمَعوا عَلى رَجُلٍ فَسَمَّوهُ إماما ، كانَ ذلِكَ للّهِِ رِضاً ، فَإِن خَرَجَ مِن أمرِهِم خارِجٌ بِطَعنٍ أو رَغبَةٍ رَدّوهُ إلى ما خَرَجَ مِنهُ ، فَإِن أبى قاتَلوهُ عَلَى اتِّباعِهِ غَيرَ سَبيلِ المُؤمِنينَ ، وَوَلّاهُ اللّهُ ما تَوَلّى ويُصليهِ جَهَنَّمَ وساءَت مَصيرا .
وإنَّ طَلحَةَ وَالزُّبَيرَ بايَعاني ، ثُمَّ نَقَضا بَيعَتي ، وكانَ نَقضُهُما كَرَدِّهِما ، فَجاهَدتُهُما عَلى ذلِكَ حَتّى جاءَ الحَقُّ وظَهَرَ أمرُ اللّهِ وهُم كارِهونَ .
فَادخُل فيما دَخَلَ فيهِ المُسلِمونَ ؛ فَإِنَّ أحَبَّ الاُمورِ إلَيَّ فيكَ العافِيةُ ، إلّا أن تَتَعَرَّضَ لِلبَلاءِ ، فَإِن تَعَرَّضتَ لَهُ قاتَلتُكَ وَاستَعَنتُ اللّهَ عَلَيكَ .
وقَد أكثَرتَ في قَتَلَةِ عُثمانَ فَادخُل فيما دَخَلَ فيهِ المُسلِمونَ ، ثُمَّ حاكِمِ القَومَ إلَيَّ أحمِلكَ وإيّاهُم عَلى كِتابِ اللّهِ . فَأَمّا تِلكَ الَّتي تُريدُها فَخُدعَةُ الصَّبِيِّ عَنِ اللَّبَنِ ، ولَعَمري لَئِن نَظَرتَ بِعَقلِكَ دونَ هَواكَ لَتَجِدَنّي أبرَأَ قُرَيشٍ مِن دَمِ عُثمانَ .
وَاعلَم أنَّكَ مِنَ الطُّلَقاءِ الَّذينَ لا تَحِلُّ لَهُمُ الخِلافَةُ ، ولا تَعرِضُ فِيهِمُ الشّورى ، وقَد أرسَلتُ إلَيكَ وإلى مَن قِبَلَكَ : جَريرَ بنَ عَبدِ اللّهِ ؛ وهُوَ مِن أهلِ الإيمانِ وَالهِجرَةِ ، فَبايِع ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . ۱

1.وقعة صفّين : ص ۲۹ ؛ تاريخ دمشق : ج ۵۹ ص ۱۲۸ كلاهما عن عامر الشعبي ، العقد الفريد : ج ۳ ص ۳۲۹ ، الأخبار الطوال : ص ۱۵۷ نحوه إلى «عن اللبن» ، شرح نهج البلاغة : ج ۳ ص ۷۵ ، الفتوح : ج ۲ ص ۵۰۶ وفيه من «وإنّما الشورى . . .» نحوه ، الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۱۱۳ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 34812
صفحه از 611
پرینت  ارسال به